بیان مسئله
ایران وایرانیان چه از طریق بنادر و سواحل خلیج فارس و چه به وسیله راههای زمینی از زمان های بسیار دور با ساکنان شبه قاره هند ارتباط داشته اند. این امر از یک طرف ناشی از ضرورت و نیازهای اقتصادی و از طرف دیگر اشتراک فرهنگی و تاریخی دو ملت بوده است. بسیاری از ساکنان و اقوام شبه قاره به ایران مهاجرت کرده واسکان دائمی یافته بودند. برخی در سپاه عصر ساسانی استخدام و برخی نیز به کارهای کشاورزی، امور کشتیرانی وغیر آن مشغول بودند. از جمله این اقوام می توان به « زط »، « مید »، « سیابجه »، « اساوره »،« احامره »،« بیاسره » و « تکاتره » اشاره کرد.
با توجه به انسداد مرزهای جغرافیای شبه قاره و یا صعب العبور بودن آن در شمال و شمالغرب، مراودات و مناسبات ساکنان شبه قاره با ایران و بین النهرین از اهمیت و ضرورت بسیار زیادی برخوردار بود. گرچه راههای زمینی و دریایی هر دو از اهمیت زیادی برخوردار بوده و هند را با دنیای متمدن آن روز متصل می ساختند، ولی از آنجا که امنیت راههای زمینی کمتر و راهزنان مزاحمت های فراوان ایجاد می کردند واز طرف دیگر ناوگان دریایی قدرت حمل کالا و مسافر بیشتری را داشته و امنیت راهها نیز بهتر تامین می گردید، رفت وآمد ساکنان شبه قاره با بنادر و سواحل خلیج فارس که مرکز ثقل تجارت دنیای آن روز به شمار می آمد از اهمیت بسیار زیادی برخوردار بود. در واقع مبادلات اقتصادی و مناسبات فکری و فرهنگی شبه قاره با مراکز تجاری و فرهنگی ایران و بین النهرین از طریق خلیج فارس تحقق می یافت. بررسی کم و کیف این نوع مناسبات و ارزیابی پی آمدهای اجتماعی و فرهنگی آن از مسائل اساسی در مورد خلیج فارس به حساب می آید و ما را در یافتن پاسخی به سوالات زیر رهنمون می سازد:
1) خلیج فارس و جزایر و سواحل آن چه نقش و جایگاهی در مناسبات اقتصادی با شبه قاره هند داشته اند؟
2) این مناسبات از طریق کدام راهها صورت گرفته است؟ وچه نوع کالاهایی بین دو طرف رد و بدل شده است؟
3) پی آمدهای فرهنگی این مناسبات چه بوده است ؟
قدمت مناسبات اقتصادی هند با جزایر وسواحل خلیج فارس
مناسبات بازرگانی بین هند و سواحل وجزایر خلیج فارس سابقهای بسیار دیرینه دارد. سلیمان پادشاه، طلا، نقره، عاج، میمون و طاووس از هند تهیه میکرد. بطالسه در کرانهی دریای سرخ ، بندرهایی بنا نهاده بودند تا بتوانند بیشتر از کالاهای هندی بهره برند. سلوکیان نیز به همین نیت در خلیج فارس بندرگاه هایی احداث نموده بودند. یونانیان نیز از سواحل مالابار، برنج، زنجبیل و دارچین تهیه میکردند. ( 8/ 1347: صص70-69؛ 2/ 1406:ص 95 ) ایرانیان و رومیان نیز در کار تجارت با هند بودند و به این منظور در سواحل خلیج فارس بنادری بنا نهاده بودند که از جمله میتوان به بندر «ابله»(Obollah) اشاره کرد که در قرنهای پنج و شش میلادی دریانوردان هندی در نواحی اطراف آن رفت و آمد داشتهاند. ( 8/1373: صص69-70 و 2/ 1406ه.ق:ص 95 )
قبل از ظهور اسلام، روابط اقتصادی با هند و دیگر سرزمینهای آن از چنان اهمیتی برخوردار بود که رقابت شدیدی بین ایران و روم بر سر آن درگرفت. ایران و روم توانسته بودند تا حدود زیادی بازارهای اقیانوس هند و شرق مدیترانه را از دست اعراب خارج سازند، ولی اکنون بر سر تصاحب آن به مرز درگیری رسیده بودند. در سال 525 م. حبشه به تحریک روم، یمن را که در دهانه ی دریای سرخ قرار داشت، تصرف کرد. هدف رومیان از این کار دست رسی مستقیم به اقیانوس هند و بازارهای آسیایی بود. ایران که خلیج فارس را در اختیار کامل داشت و بنادری را در سواحل آن تا مکران تأسیس کرده بود، با تصرف مصر و سوریه در سال 616م. سعی در توسعه ی اهداف و منافع اقتصادی خود داشت. با تصرف مصر در سال 626 م. توسط رومیان، ضربه مهلکی به ایران وارد شد. به این ترتب نزاع سیاسی ـ نظامی ایران و روم با رقابتهای شدید اقتصادی و بازرگانی توأم گشت که نتیجه ی آن تضعیف هر دو کشور و بهرهبرداری اعراب از ضعف آن ها بود.( 23/ 1994:p. 2)
اعراب هم از نظر جغرافیایی امتیازات زیادی داشتند. بحرین، عمان، حضرموت، یمن و حجاز در کنار دریای سرخ و خلیج فارس قرار گرفتهاند و به صورت طبیعی در محلی قرار دارند که ضرورت پرداختن به تجارت دریایی یکی از اولویتهای آن است ، علاوه بر آن اعراب، دارای موقعیت مناسبی جهت انتقال کالا به نواحی دیگر از جمله اروپا بودند. کشتی ها پس ازحرکت از سواحل هند به بنادر یمن می رسیدند و از آن جا کالاهایشان، با شتر حمل می شد و از طریق دریای مدیترانه به اروپا منتقل میگردید.(28/ 1933: p.281 & 26/ 1999: p. 227) زیر بود:
1) بازرگانان ابتدا از مصر و سوریه از طریق جاده های زمینی در سواحل شرقی دریای سرخ به یمن می آمدند. از آن جا سوار کشتی شده، برخی به افریقا و برخی دیگر به حضرموت، عمان ، بحرین و عراق و از آن جا به سواحل ایران در خلیج فارس می رفتند. از طریق ایران، بازرگانان به بندر تیز در مکران یا بندر دیبل در سند و یا به نواحی دورتر تا خمبایات (کمبایات) وکاتیاوار پیش میرفتند. از آن جا از طریق دریا به کالیکوت یا کیپ کومورین(Cape Comorin)و از آن جا به کرومندل(Coromandal)، و پس از توقف در چند بندر در خلیج بنگال به برمه و مالایا و چین می رسیدند و هنگام بازگشت نیز همین مسیر را طی می کردند. (36/ 1937:p 172) یکی از مشکلات این راه، گذشتن از قلمرو میدها و دیگر اقوام راهزن در سند بود. دزدان دریایی نیز در این منطقه قدرت زیادی داشتند و دامنه ی نفوذ شان تا دجله می رسید. برای دفاع در برابر آن ها کشتیهای بازرگانی مجبور بودند دریانوردانی که آزمودگی لازم برای مقابله با آنان را داشتند، با خود ببرند. ( 9/1338ه.ش:ص95 و 10/ 1350ه.ش: ج1،صص 305-304) در هر صورت مسافرت به سند متضمن پذیرش خطرهای فراوان و رنج های بسیار بود.( 16/ 1361ه.ش: ج2،ص 700)
2) راه دوم کوتاه تر و امنتر بود. بازرگانان میتوانستند از طریق بنادر و جزایر و لنگرگاههایی در خلیج فارس به صورت مستقیم از میان دریای هند به کولِم مِلی در مالابار بروند. بیشتر کشتیهای تجاری، این راه را بر میگزیدند؛ به خصوص کشتی هایی که عازم چین بودند. از کولم ملی این راه با راه اول یکی میشد. پس از سواحل مالابار، کشتیها میتوانستند ضمن توقف یا داد و ستد با ساکنان جزایری چون مالدیو و سراندیب به راه خود ادامه دهند. برخی از کشتیها نیز پس از مالابار به جاوه یا سوماترا میرفتند، ولی بیشتر هدف نهایی کشتیها، بندر کانتون در چین بود.( 9/1338ه.ش:صص 96-95 و 6/1410ه.ق:ص 10) میزان مسافت بسیاری از این راه ها در کتب جغرافیایی ذکر شده است. (3/1371ه.ش:صص 47-46 و 15/ 1973م: صص21-14) ولی بسیاری از اسامی و اماکن جغرافیایی قابل انطباق با اماکن واسامی شهرها و نواحی امروزی نیستند و نمیتوان محل دقیق آن ها را تعیین نمود.
3) راههای دیگری از جمله ی راههای زمینی بین ایران و هند و یا ایران و چین وجودداشت که البته راه ارتباطی چین، همان راه معروف ابریشم بود که دارای اهمیت بسیار زیادی بود. برخی از سیاحان و تجار از راهی که ازراه ابریشم منشعب می گشت وازطریق آسیا ی مرکزی و یا از طریق کابل و غزنین به نواحی شمال غربی هند و سند میرفتند. تعداد زیادی از تجار مسلمان در شهرهای این منطقه ساکن، (28/1933: p.290)و بسیاری ازکاروانهای تجاری در حال عبور و مرور از ملتان به خراسان بودند. )ِِ 19: Sp.12)
ضرورت مناسبات اقتصادی هند با جزایروسواحل خلیج فارس
هند به علت دارا بودن انواع و اقسام محصولات و کالاها مورد توجه تجار و بازرگانان از نواحی مختلف دنیای آن روز بود. از هند کالاهایی چون چوب ساج ـ که برای کشتیسازی اهمیت فوق العادهای داشت ـ کافور، مشک، پارچه های ابریشمی و کتان، ادویه، فلفل، عود، عنبر، مروارید، یاقوت، الماس، مرجان، دارو، انواع جانوران چون فیل، طاووس، طوطی، مصنوعات ساخته شده از عاج، سنگ های قیمتی، مواد غذایی، عطریات، نارگیل، کنف، بلور، چوب بید، چوب آبنوس، میخک، جوز هندی، چوب صندل، چوب های خوشبو، ورق سرب، عصای خیزران، کفش، ظروف سفالی، ظروف چینی، نیزه به خصوص از بندر بروچ (بروص) و کُندُر وارد می گردید و کالاهایی چون لباس، زُمرّد مصری، مرجان و دیگر سنگ های قیمتی، ابریشم و خز، شمشیر بیزانسی، گلاب ایرانی، اسب عربی و خرما به هند و دیگر نواحی شرقی آسیا صادر می شد. ( ابن خردادبه، 1371ه.ش،صص 64-63 ؛ مقدسی، 1361ه.ش، ج2،ص 700، حورانی، 1338ه.ش، صص99 و121، سیرافی، 1381ه.ش،صص 66، 108 وص 133 ؛ مبارکبوری، 1973م.صص42-31 و Nadvi,April1933,pp. 292-293)
با توجه به اهمیت و منافع اقتصادی ارتباط با هند و چین و نقش واسطهای اعراب و مسلمانان جهت انتقال کالا به اروپا، امنیت راه های اقتصادی و تجاری ، اهمیت و ضرورت زیادی داشت . هنگامی که مسلمانان ، سند را به تصرف خود درآوردند، تنها از این ناحیه که در مقایسه با نواحی دیگر شبه قاره ی هند، اهمیت اقتصادی زیادی نداشت، سالانه دست کم یک میلیون درهم مالیات به دربار خلافت ارسال می شد.( ابن خردادبه، 1371ه.ش،ص 43 ) این در حالی بود که بسیاری از مبالغ جمع آوری شده یا در همان منطقه هزینه، و یا به مخارج حکومت محلی اختصاص داده میشد.
مسلمانان به امنیت راه های تجاری و بازرگانی اهمیت زیادی میدادند. منافع اقتصادی ناشی از بازرگانی در این راه ها برای مسلمانان دارای اهمیت حیاتی بود. پس از آن که مسلمانان، ایران و برخی نواحی اطراف آن را به تصرف خود درآوردند، بر بسیاری از راه های تجاری دست یافتند و سعی کردند با تصرف گلوگاه ها و مناطق مهم و سرکوب راهزنان، امنیت راه های اقتصادی را برقرار کنند. بسیاری از افراد از طرف خلفا و وزرای آنان مأموریت یافتند تا اطلاعات مربوط به مسافت راه ها، محصولات شهرها و دیگر ویژگیهای طبیعی، انسانی و اقتصادی آن ها را جمعآوری کنند که در کتب مسالک و ممالک مسطور و موجود است.
حمله مسلمانان به سند را شاید بتوان ناشی از یک ضرورت اقتصادی دانست و یا حداقل بهانه ی آغاز جنگ، اقتصادی بود. مسلمانان باتصرف مکران و بلوچستان بر برخی از بنادر و مراکز تجاری چون تیز دست یافتند، اما هنوز اطمینان کافی برای امنیت راه ها و منافع اقتصادی مسلمانان وجود نداشت. اتباع قبایلی چون «مید»و «زط» ایجاد مزاحمت می کردند. سید سلیمان ندوی که بسیاری از حوادث و وقایعی را که منجر به فتح سند و برخی دیگر از نواحی هند گردید، از منظر مذهبی و برای اهداف و مقاصد معنوی می بیند، بر این باور است که نخستین لشکرکشیهای مسلمانان به تانه، بروچ و دیبل بنا به ضرورت های اقتصادی صورت گرفته است.( (Nadvi, April 1937, p. 174
شاید بتوان گفت که سخت گیری بیش از حد حجاج بن یوسف ثقفی و اصرار وی جهت حمله به سند و تلاشش جهت اقناع خلیفه ی اموی، ناشی از مطامع اقتصادی وی بوده است. ( Lari,1994,pp. 21-22) در نتیجه ی حمله به یک کشتی که البته هدایایی نیز برای خلیفه از جانب حاکم سراندیب حمل می کرد، امنیت راه ها به طور کلی مختل گردید و هیچ گونه تضمینی برای تدوام مراودات اقتصادی باقی نماند و حاکم سند اعلام کرد که قادر به جلوگیری از اقدامات دزدان و راهزنان دریایی به خصوص قبایل «مید» و «زط» نیست. بندر دیبل که نخستین شهری بود که از سوی مسلمانان در دوره ی حجاج مورد حمله قرار گرفت و دارای اهمیت اقتصادی و بازرگانی زیادی در سند و بلکه غرب هند بود، میتواند تا حدودی اهداف اقتصادی را که در پس پشت این حمله نهفته بود، آشکار سازد.
یکی از زمینه های همکاری تجار و بازرگانان با جنگ جویان ، کسب اخبار و اطلاعات در مورد مسائل سیاسی، جغرافیایی و یا نظامی بود. ایرانیان از زمان های بسیار دور در مورد اقوام، آداب و رسوم، ویژگی های جغرافیایی و اوضاع اقتصادی چین و هند از طریق اختلاط با بومیان اطلاعات زیادی کسب کرده بودند. ( الساداتی،ص 42 ) بسیاری از دریانوردان و سیاحان مسلمان ایرانی پس از بازگشت از هند و چین از آداب، رسوم، معتقدات، حیوانات و…این کشورها صحبت میکردند و یا کتاب می نوشتند که سفرنامه ی ابوزید حسن سیرافی، بزرگ بن شهریار و سلیمان تاجر از آن جمله است. مبادلات علمی و فرهنگی و راه های دیگر ارتباطی نیز برقرار بود.
مراکز مهم تجاری در خلیج فارس
در پی گسترش روابط تجاری و بازرگانی بین دنیای اسلام و شبه قاره ی هند، مراکز و بنادری در سرزمین های اسلامی و سواحل هند به منظور استقرار بازرگانان و توقف کشتیها تاسیس شده ، یا رونق و شکوفایی پیدا کردند. در نزدیکی بصره، بندری بسیار مهم برای تجارت با هند به نام اُبله وجود داشت. تعداد تجار هند در این بندر بسیار زیاد بود. کشتی ها از چین و هند به این بندر آمده ، لنگر می انداختند. مسلمانان هند و سواحل و جزایر آن را، سرزمینهای پر از جواهر و انواع و اقسام داروها و کالاهای بیبدیل میدانستند و اهمیت بسیار زیادی به تجارت با هند قائل بودند. از زمانی که بصره رونق و شکوفایی بیشتری پیدا کرد، ابله اهمیت خود را از دست داد، ولی بصره هیچ گاه جایگاه و اهمیت ابله را نیافت. علت این امر را باید ناشی از اهمیت سیاسی و نظامی بصره و ارجحیت این ویژگیها بر جنبههای اقتصادی و تجاری آن دانست. عباسیان از مالیاتی که از کشتیهایی که در بصره لنگر میانداختند، سالیانه درآمدی بالغ بر بیست هزار دینار، کسب میکردند. ( اصطخری، 1368ه.ش،ص 83؛ ابن خردادبه، 1371ه.ش،ص 146؛ رائین، 1350ه.ش، ج1، ص307 و Nadvi,April 1933,pp.284-285 )
بندر سیراف در خلیج فارس نیز از اهمیت بسیار زیادی برخوردار بود و نقش مهمی در روابط تجاری بین هند و دنیای اسلام داشت. کشتیهای تجاری از این بندر به هند و چین رفت و آمد میکردند. ( اصطخری، 1368ه.ش،صص 113، 121 وص 134؛ Nadvi,April 1933,p.285 ) بندر هرمز نیز اهمیت بسیار زیادی در تجارت با هند و دیگر مناطق جهان آن روز داشت و از آن جا کشتی به سراندیب، گجرات و نواحی دیگر می رفت. (اصطخری، 1368ه.ش،ص 142 و رائین، 1350ه.ش، ج1،ص 307 ) بسیاری از جغرافی نویسان از اهمیت تجاری و اقتصادی سیراف سخن گفتهاند.
در عجائب الهند رامهرمزی از بازرگانی سیرافی به نام محمد بن مسلم سیرافی نام برده شده که بیش از بیست سال در بندر تانه مقیم بوده و به بیشتر شهرهای هند مسافرت کرده است. ( رامهرمزی،1348ه.ش،ص 122 ) اواز ارتباط تجاری بین بنادر صیمور،تیز و سندان و دیگر مراکز تجاری هند با سیراف سخن گفته و حتی به نام کشتیها ، بارزگانان وشرح مشکلات و مسائل آنان، مقدار کالاها و… اشاره کرده است .( همان،ص 84 وصص 135-133 )
کشتی های این مسیر آن چنان بزرگ بودند که علاوه بر کالا، باربرها و خدمه ی کشتی، حدود چهارصد نفر به راحتی میتوانستند با آن سفر کنند. کشتیهایی که به مقصد چین حرکت میکردند، بسیار بزرگ تر بودند و هزاران نفر در آن، جای میگرفتند. ندوی در یکی از مقالات خود آورده است که کشتیهایی که به چین میرفتند، دارای ششصد خدمه، چهار صد تیرانداز و نفتانداز و هزاران مسافر بودند و علاوه بر آن در هر کشتی قایقهایی برای حالت فوق العاده و اضطراری وجود داشت. ( (Nadvi, April 1933,p. 303
تجارمسلمان در سواحل و بنادر هند و اقدامات فرهنگی آنان
در هند نیز بنادر زیادی وجود داشت که محل استقرار بازرگانان مسلمان بود. بسیاری از مسلمانان در این بنادر ، اسکان دائمی یافته ، و اقلیتهای پرنفوذی تشکیل داده بودند. در بسیاری از بنادر هند، مسلمانان دارای حاکمی از خود بودند که به امور آنان رسیدگی میکرد. این حاکم که با عنوان «هنرمن» از آن یاد شده، به رتق و فثق امور مسلمانان بر اساس دین اسلام میپرداخت. این شخص، نماینده ی حاکم هندی منطقه محسوب میشد ولی به نوعی باعث استقلال داخلی مسلمانان شده و مانع پایمال شدن احتمالی حقوق آنان به خصوص تجار میگردید. از هنرمن با عنوان قاضی نیز یاد شده است. مسلمانان در بسیاری از بنادر هند، دارای مسجد بودند و در اجرای امور مذهبی و شرعی و هم چنین انجام امور تجاری و بازرگانی آزاد بودند. منافع حکام منطقه نیز در گرو تأمین امنیت جانی و مالی این مسلمانان بازرگان قرار داشت. سکونت بازرگانان مسلمان اعم از عرب و ایرانی باعث در هم آمیختگی و تأثیر و تأثر آداب و رسوم اسلامی با عادات و آیینهای هندی گشته بود. ( اصطخری، 1368ه.ش،ص 147وصص 153-151؛ Lal,1984,5 & Quraish,1972,pp. 7-8)
از جمله مهم ترین بنادر و شهرهای هند که محل رفت و آمد یا استقرار تعداد زیادی از مسلمانان به خصوص تجار و بازرگانان بود، میتوان به تیز((Teyz در مکران، دیبل ( Deybol ) و عسیفان (Asifan) در سند، تانه (Thana)، کامبایات یا خامبایات ( Kambayat) سوباره یا سوپاره (Saubarah)، صیمور یا چیمور(Seymur)، سنجان یا سندان(Sanjan)، گندهار یا قندهار(Gandhara)، گاوی(Gawi)، بیرم(Beyram)، گوگه(Gogah) چندا بور یا صندابور(Chandapur)، بروص یا بروچ(Baraoch)، بهارابهات(Baharabat) در گجرات اشاره کرد (اصطخری، 1368ه.ش،ص 147؛ Quraish,1972,p.2؛Nadvi,April1933,pp.286-287؛ Nadvi,July 1935,p.435؛ Nadvi,Oct 1934,pp.600-601) بندر صیمور یا چیمور در نزدیکی بمبئی امروزی قرار داشت. تعداد مسلمانان در این شهر چنان زیاد بود که حاکم این منطقه همیشه یک هنرمن یا قاضی برای اداره ی ایشان تعیین می کرد. مسعودی در سال 304 هـ .ق از این شهر دیدن کرده است. او میگوید تعداد ده هزار مسلمان این جا ساکن بودند. این بندر در قلمرو حکومت بلهرا ( Balhara ) قرار داشت. بسیاری از مسلمانان در این شهر متولد شده بودند و تعداد دیگری از سیراف، عمان، بصره، بغداد ودیگر جزایر وسواحل خلیج فارس به اینجاآمده و اسکان دائمی پیدا کرده بودند.(Quraish, 1972, pp. 5-6)
به مسلمانانی که در صیمور متولد شده بودند «بیاسره» گفته میشد که جمع «بیسر»( Beysar )بود. از تجار معروف این منطقه به ابوسعید معروف بن زکریا و موسی بن اسحاق که در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری در این شهر میزیستهاند ، اشاره شده است که راجه ی منطقه برای آنان اهمیت زیادی قائل بود(Nadvi,July 1934,p.488).در عجائب هند رامهرمزی نیز از عباس بن ماهان هنرمن و پیشوای مسلمانان در این منطقه یاد شده است. بزرگ بن شهریار با این شخص ملاقات داشته و عباس بن ماهان برای وی داستان هایی نقل کرده که در کتاب خود آورده است.( رامهرمزی، 1348ه.ش،صص 116-114)
از دیگر بنادر گجرات که مسلمانان زیادی در آن ساکن بودند، سنجان یا سندان بود،مسلمانان در این شهر از استقلال برخوردار بودند وسه حاکم مسلمان در آن جا حکم رانی کردند. نام این حاکمان فضل بن ماهان، محمد بن فضل بن ماهان و ماهان بن فضل بن ماهان بودند. سنجان امروزه در ناحیه ی تانه نزدیک بمبئی قرار دارد و فاقد هر گونه اهمیت اقتصادی است ولی در گذشته بندری بزرگ بود. کالاهایی چون عسل، برنج، پارچه، چوب ساج،انبه و موز از آن جا به سرزمینهای اسلامی صادر می شد. کفشهای این منطقه در میان اعراب به نعلین کمبانیه معروف بود.( اصطخری، 1368ه.ش، ص151؛ Quraish,1972,p.4 ) بنادر دیگر گجرات نیز اهمیت تجاری و بازرگانی قابل توجهی داشتند و تعداد زیادی از مسلمانان در آن جا ساکن بودند و در بیشتر این شهرها همان طور که گفته شد، مسلمانان دارای مسجد بودند و آزادانه به شعائر و امور مذهبی بر اساس اسلام عمل می کردند. آخرین بندر گجرات در جنوب این ناحیه، تانه نام داشت. گرچه ساکنان شهر، هندو بودند ، مسلمانان زیادی نیز ساکن شده و از حقوق و آزادهای کافی برخوردار بودند.(Nadvi, July 1934, pp. 488-489)
به علت برخورد عادلانه و دوستانه ی راجه بلهرا تعداد مسلمانان در بنادر و شهرهای این ناحیه بسیار زیاد بود. سیاحان و محققان از سیاستهای دوستانه ی او نسبت به مسلمانان و احترامی که وی برای اتباع مسلمان قائل بود، سخن میگویند. به گفته ی سلیمان تاجر و ابوزید حسن سیرافی هیچ پادشاهی به اندازه ی وی مسلمانان را دوست نداشت. (سیرافی، 1380ه.ق،54ص؛ سیرافی، 1335، ص64؛ Quraish,1972,p.2؛ Nadvi,Oct 1937,pp.489-490؛ Elliot, 1867,Vol 1)
محمد قمرالدین از محققان هندی معتقد است که سیاستهای سخت گیرانه ی حجاج به صورت غیرمستقیم در پیدایش کلنیهای مسلمان در هند مؤثر بوده است. به گفته ی وی ، بسیاری از مسلمانان مخالف بنیامیه، به محض آغاز حکومت وی در عراق، به جست وجوی محلی برای فرار پرداختند. برخی از آن ها سواحل غرب و جنوب غرب هند را برای مهاجرت در نظر گرفتند و در شهرهایی چون کونکان(Konkan) و تینیولی((Tiniuelly در نزدیکی بمبئی ساکن شدند و برخی نیز به نواحی دیگر گریخته و بسیاری از آنان به سواحل مالابار رفته و بزرگ ترین کلنی مسلمانان را تشکیل دادند. یکی از نتایج حضور آنان پذیرش اسلام توسط پادشاه محلی این منطقه بود.(Qamaruddin, p. 4)
تاراچند نیز سابقه ی سکونت مسلمانان را در نواحی جنوب و غرب هند دارای قدمت فراوان دانسته و یکی از شواهد آن را ارسال کشتی سراندیبی حامل زنان و فرزندان مسلمانی که پدرانشان در آن جا فوت کرده بودند، میداند و بر این باور است که ستم حجاح یکی از عوامل اصلی تشدید مهاجرت تعداد زیادی از مسلمانان به سواحل غربی و جنوبی هند بوده است. او معتقد است که حجاج تعداد زیادی از قبیلهی بنیهاشم را به نواحی دوردست تبعید کرد. بخشی از این تبعید شدگان به کونکان رسیده و تعداد دیگری به جانب دماغه ی کومورین روانه شدند. او از یک سنگ قبر در سواحل جنوبی هند که بر روی آن عبارت «علی بن عثمان به سال 166 هـ.ق برای همیشه دارفانی را وداع گفت» ، نوشته شده، سخن میگوید و این کتیبه را بهترین گواه بر حضور مسلمانان در این منطقه میداند. او هم چنین از تبلیغ مبلغان مسلمان در جنوب هند و افزایش روز افزون آنان سخن میگوید.(تاراچند، 1373،صص71-72 & Mohamed,1999,p.229)
از مهم ترین سکونت گاه های مسلمانان در مالابار میتوان به ابی سرور(Abisarur)، پاکنور(Paknur)، منگلور(Mangalore)، هیلی(Hilli)، جرپاتان(Jarpatan)، داهپاتان(Dahpatan)، بدهپتان(Budhpatan)، پینداری(Pindari)، کالیکوت(Kaliut)، کولم(Kolem)، چالیات(Chayat)، مالدیو، سراندیب، گالی، کرومندل و ویجیانگار(Vijayya Naggar) اشاره کرد. در بیشتر این شهرها یک یا چند مسجد وجود داشت و بیشتر این مساجد توسط راجه ای که به اسلام گرویده بود، ساخته شده بود. تجاروبازرگانان دراین شهربه نشراسلام میپرداختند (Nadvi, Oct 1934, pp. 603-609 & Nadvi, July 1934, p. 480-486 المعیری الملیباری، 1405ه.ق،صص84-81)
بازرگانان مسلمان از شبه جزیره ی عربستان، سواحل خلیج فارس و ایران، به سواحل و جزایر جنوبی هند و از آن جا به گجرات، سند و کشمیر و نواحی دیگر می رفتند و سر راه خود همه جا به انحای گوناگون به تبلیغ دین و آیین خود میپرداختند. آرنولد در این مورد چنین مینویسد:
«برای این بازرگانان که در شهرهای غیرمسلمانان پراکنده بودند، غیرعادی بود که مانند بازرگانان مناطق دیگر به فعالیتهای تبلیغاتی اقدام ننمانید و در تبلیغ کوتاهی کنند. » (آرنولد، 1358ه.ش،ص199)
در بسیاری از مناطق که بازرگانان مسلمان به آن جا راه نیافتند، توانستند به واسطه ی بومیان و یا تجار هندی نقشآفرین گردند. موقعیت گجرات در سواحل غربی هند، آن را به یک معبر طبیعی برای شبه قاره تبدیل کرده بود. بیشتر کالاهای نواحی شمالی و مرکزی هند میبایست به وسیله ی راه های زمینی به آن جا میآمد و به عبارت دیگر، تمام راه های مرکزی و شمالی هند از گجرات میگذشت(Jainv,1981,p.112) و چون مسلمانان در این نواحی ساکن بودند با مسافران و تجار از نواحی مختلف که قصد فروش کالاهایی خود و یا عبور از گجرات را داشتند، برخورد کرده ، بینشان تقابل یا تعامل فکری و دینی صورت میگرفت و کم و بیش اخبار اسلام و مسلمانان به سراسر هند منتشر میگشت. مسلمانان به صورت طبیعی و عادی ونه برای اهداف مشخص تبلیغی از دین اسلام و پیامبر خدا (ص) صحبت میکردند و چون اسلام از توحید، برادری، مساوات و عمل نیکو صحبت میکند و هند نیز در این زمان از تفرقه و نظام طبقاتی و مشکلات دیگر رنج میبرد، حدیث توحید و مساوات، نغمهای جدید بود که به گوش آنها میرسید وبه این ترتیب اسلام دل آن ها را فتح کرد. آزادی عمل مسلمانان چه در زمینه اجرای احکام اسلامی و چه بنای مساجد و رفت و آمدهایشان، آن ها را در انجام این رسالت کمک می کرد[1].(النمر، 1410ه.ق،ص 61 و Mujeeb,1969,p.21)
انصاری از محققان تاریخ هند براین باور است که فاتحان مسلمان سند، در گسترش اسلام هیچ کوششی نکردند و بیشتر به منافع و منابع اقتصادی خود توجه داشتند. او میگوید فاتحان در سند شهرکهای نظامی ایجاد کرده و یا در بنادر، پایگاه های تجاری بنا نهادند و هدف اصلی آن ها حفظ ونگه داری این شهرها از دستبرد دشمنان بود. از انجا که آنان به زور قادر به تغییر دین ساکنان سند نبودند. بنابراین تجار به همراه کالاهای تجاری خود، اسلام وتفکرات مربوط به آن را به سرزمین جدید آوردند و با افزایش تعداد آنان زمینههای مهاجرت دستههای دیگر از جمله سادات نیز فراهم شد. دستههای مختلف مسلمانان از طریق ازدواج با افراد بومی، با فرهنگ و زبان آنان آشنا شده و آن ها را تحت تأثیر اندیشههای مذهبی خود قرار دادند و قرآن را برایشان ترجمه کردند. (Ansari,1992,pp.14-15 & تاراچند، 1374، ص72)
مجومدار یکی دیگر از محققان هندی، تعداد هندیهایی را که در هر سال در نتیجه ی فعالیت تجار و بازرگانان، مسلمان میشدند، پنجاه هزار نفر ذکر کرده است و حمله ی مسلمانان به سند را نه برای گسترش اسلام که به منظور توسعه ی متصرفات ارضی دانسته است. (Majumdar, 1981,p. 563) اما مجیب از محققان معروف منصفانهتر به این مسئله نگریسته است. او معتقد است که پس از فتح سند، زمینه برای مهاجرت بیشتر تجار فراهم گردید و مهاجرانی از آسیای مرکزی، افغانستان، ایران و اراضی عربی به هند آمدند. مهاجرتها تدریجی بود و گاهی نیز ارتباطی به تجار نداشت، بلکه قبایل عربی بودند که با خانوادههایشان به سرزمینهای فتح شده آمدند که در داخل خود شبه قاره نیز دست به جابه جایی یا مهاجرت میزدند.(Mujeeb, 1969, p. 21)
در شهر عسیفان در شمال سند ، بازرگانان توانستند حاکم این منطقه را به آئین خود در آورند.(بلاذری،1350ه.ق،432) اما قلمرو تبلیغاتی تجار و بازرگانان به شهرها یا سرزمینهایی که بر سر راه های تجاری قرار داشتند، محدود میگردید که البته قلمروی بسیار وسیع از مالابار در جنوب تا کشمیر در منتهیالیه شمال شبه قاره ی هند را در بر میگرفت. (Nadvi, Jan1934,p. 203) در هر حال ساکنان روستاها یا شهرها و مناطقی که به کشاورزی پرداخته و یا به هر دلیل دیگری بر سر راه تجاری قرار نداشتند با مسلمانان ارتباطی نداشتند.
نتیجه
خلیج فارس یکی ازمهمترین وقدیمی ترین مناطق جهان از حیث سکونت بشر به خصوص ایرانیان در کرانه وپسکرانه های آن است . تمدن ایلام قدیم و تمدن های بین النهرین در
اطراف این منطقه شکل گرفته اند . از آنزمان تاکنون ، خلیج فارس مرکز ثقل تجارت و از اســاســی ترین آبراههای بین المللی بوده است که توجه کشورگشایان و قدرت های بزرگ را به خود جلب کرده است. از آنجا که اسلام نیز در همین منطقه نشو و نما یافت و به تدریج در اطراف آبهای خلیج فارس گسترش پیدا کرد، مسلمانان به سرعت بر تمام سواحل منطقه تسلط یافته و بازرگانان مسلمان از بنادر و سواحل آن به نقاط مختلف دنیا به دادو ستد کالا و در خلال آن به مبادلات فکری و فرهنگی با شبه قاره هند، مجمع الجزایر مالایا و چین پرداختند که حاصل آن هم رونق و گسترش تجارت و بازرگانی و دادوستد کالاها و هم نشر فرهنگ ایرانی و اسلامی در بخش وسیعی از شبه قاره هند و جنوب آسیا بود. وجود شهرهای مسلمان نشین در سواحل غربی و جنوبی هند و منطقه دکن و تعداد مسلمانان در نواحی جنوبی در قیاس با مناطق مرکزی و شمالی هند که مسلمانان از قدرت نظامی و سیطره ی سیاسی برخودار بودند؛ به خوبی گویای نقش تجارت و تجار در عرصه ی فرهنگ و دین است. شاید بتوان گفت اگر عملکرد کسانی چون سلطان محمود باعث بیزاری و ترس ساکنان شبه قاره از اسلام و مسلمانان نمی گردید؛ اسلام به تدریج راه خود را در میان توده های مردم پیدا کرده و سراسر شبه قاره چون اندونزی و مالزی مسلمان می گردیدند.
منابع و مآخذ
1- آرنولد ، سرتوماس،(1358ه.ش) تاریخ گسترش اسلام ، ترجمه ابوالفضل عزتی ، تهران ، دانشگاه تهران
2- الالوائی، محی (الدین، 1406 هـ ق) الدعوه الاسلامیه و تطورها فی شبه قاره الهندیه ، دمشق ، دارالقلم
3- ابن خردابه،(1371ه.ش) مسالک وممالک ، ترجمه سعید خاکرند ، تهران موسسه مطالعات وانتشارات تاریخی میراث ملل با همکاری میراث فرهنگی حنفا
4- احمد محمود الساداتی(بی تا)، تاریخ المسلمین فی شبه القاره الهند و پاکستانیه وحضارتهم ، قاهره ، مکتب الهنضه الشرق
5- اصطخری،(1368ه.ش) مسالک وممالک، به اهتمام ایرج افشار، تهران ، علمی وفرهنگی ، چاپ سوم
6- النمر ، عبدالمنعم،(1410ه.ق) تاریخ الاسلام فی الهند ، مصرالهئیة المصریه العامه الکتاب ، الطبعه الثالث
7- المعیری الملیباری، شیخ احمد زین الدین،(1405ه.ق) تحفه المجاهدین ، تحقیق محمد سعید الطریحی، بیروت ، موسسه الوفاء
8- تاراچند،(1347ه.ش) تاثیر اسلام در فرهنگ هند ، ترجمه علی پیرنیا، عزالدین عثمانی، تهران، پاژنگ
9- حورانی جرج، ف،(1338ه.ش) دریانوردی عرب در دریای هند در روزگارباستان ودر نخستین دوره های میانه، ترجمه دکتر محمد مقدم ، تهران ، کتابخانه ابن سینا
10- رائین، اسماعیل،(1350ه.ش) دریانوردی ایرانیان ، تهران ، بی نا
11- رامهرمزی، بزرگ بن شهریار،(1348ه.ش) عجایب هند، ترجمه محمد ملک زاده، تهران بنیاد فرهنگ ایران
12- سیرافی ، ابوزید حسن بن زید،(1380ه.ش) رحله السیرافی الی الهند والصین و الیابان واندونوسیه ، بغداد دارالحدیث
13- سیرافی، سلیمان،1381ه.ش) سلسله التواریخ یا اخبارالصین والهند، ترجمه حسین قره چانلو، تهران ، اساطیر
14- طاهری، محمود،(1380ه.ش) سفرهای دریایی مسلمین در اقیانوس هند، مشهد آستان قدس رضوی
15- مبارکبوری،(1973م.) العرب والهند فی عهدالرساله، مصر، الهیئه المصریه العامه الکتاب
16- مقدسی،(1361ه.ش) احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، ترجمه علی نقی منزوی ، تهران ، مولفان و مترجمان ایران
17- مولف مجهول،(1340ه.ش) حدودالعالم، تهران ، ستوده
18-Ansari, and Sarah, F, (1992) Sufi saints and state Power, Cambridge
19- Duwrani, Ashiq Muhammad Khan, History of Molten, Molten
20- Elliot, (1867) History of India as told by own historians, London
21-Jain.V.k. (1981)Trade and Traders in western India (1000- 1300AD),Delhi University,faculty of art, History Department,(thesis for ph.d)
22- Lal, k. S (1984) Early Muslim in India New Delhi
23- Lari, Sulail zaheer, (1994) A History of Sindh, Oxford
24- Majamdar, (1981) A Comprehensive history of India, vo13, Part 1
25- Mohammad, Qamaraddin, Society and Culture in early medieval India, New Delhi
26- Mohammad, R.M,(1999) “Arab relations with Malabar coast from the 9 to 16 centuries “in proceeding of the Indian history congress, Calicut
Mujeeb, (1969) the Indian Muslims, London, Second application -27 28- Nadvi, (April 1933) Commercial relations of India with Arabia, in Islamic culture
29- Nadvi, (April 1939) Commercial relations of India with Arabia, in Islamic culture
30- Nadvi Seyd suleyman, (October 1937) Early Muslim geographers in India in Islamic culture
31- Nadvi, (July 1934) Muslim colonies in India before the Muslim conquest, in Islamic culture
32- Nadvi, (July 1935) Muslim colonies in India before the Muslim conquest
33- Nadvi, (October 1934) Muslim colonies in India before the Muslim conquest
34- Nadvi, Seyd Suleyman, (Jan 1934) Religious relations between Arabia and India, in Islamic culture
35- Nadvi, Seyd Suleyman, (April 1934) Religious relations of India with Arabia, in Islamic culture
36- Nadvi. Seyd suleyman, (April 1937) Early relations between Arabia and India, in Islamic culture
37- Quraish, A. (1972) Manssoruddin, Muslim, Education and literature in Gujarat, Berode