مطالعات خلیج فارس

ایران را بشناسید تا ایران را بیشتر دوست بدارید

مطالعات خلیج فارس

ایران را بشناسید تا ایران را بیشتر دوست بدارید

بنادر ایرانی خلیج فارس در قرون میانی اسلام

دکتر حسن حسین­زاده شانه­چی*


ایالت­های جنوبی ایران به سبب واقع شدن در حاشیه خلیج فارس، در طی قرون متمادی اهمیت بسیاری در ابعاد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی منطقه داشته­اند و بنادر آنها در سده­های پیشین، به ویژه سده­های چهارم و پنجم هجری، از مراکز مهم و عمده کشتی­رانی و تجارت دریایی ایرانیان به شمار می­رفته­اند. مهروبان، شینیز، جنّابه، سیراف و بنادر و لنگرگاه­های کوچک و بزرگ دیگر، از آن جمله­اند. در این میان، سیراف به سبب موقعیت خاص بازرگانی، مقام اول را داشت. این بنادر از طریق یک شبکه جاده­ای وسیع با یک­دیگر و نیز با مراکز تجاری و اقتصادی این ایالات مرتبط می­گردیدند و از همین راه با شهرها و مراکز دیگر ایالت­های داخل و خارج از ایران متصل می­شدند. مسیر­های دریایی نیز بنادر مذکور را به هم پیوند می­داد و هم چنین پل ارتباطی آنها با اقیانوس هند و آب­های آزاد بود. بازرگانی دریایی، موجب توسعه اقتصادی بنادر و به تبع آنها، شهرهای ایالات جنوبی می­شد.

واژه­های کلیدی: خلیج فارس، تجارت، سیراف، شینیز، جنّابه.


مقدمه

در تقسیم­بندی جغرافی­نویسان مسلمان، سواحل خلیج فارس بین چند ایالت از سرزمین­های پهناور اسلامی تقسیم شده است؛ سواحل جنوبی آن از ایالت شبه جزیره عربستان به شمار می­رفت، سواحل غربی آن در ایالت عراق قرار داشت و در سواحل شمالی­اش، سه ایالت ایرانی واقع شده بود که به ترتیب از غرب به شرق، شامل خوزستان، فارس و کرمان می­گردیدند. در این میان بیشترین کرانه شمالی خلیج فارس به ایالت فارس اختصاص داشت که به لحاظ موقعیت جغرافیایی طبیعی و سیاسی خاص خود، جایگاه برتری داشت و مهم­ترین بنادر تجاری و بازرگانی ایرانی در همین ناحیه بودند. پس از آن، ساحل ایالت کرمان وسعت بیشتری داشت، اگر چه لنگرگاه­هایش در مقایسه با بنادر فارس و خوزستان دارای ارزش و اعتبار کمتری بودند. اما در کرانه کم پهنای خوزستان، لنگرگاه­های قابل توجهی به چشم می­خوردند. در ادامه، بر اساس منابع جغرافیایی اسلامی، وضعیت این بنادر را تا قرن نهم هجری بررسی خواهیم کرد.

بنادر خوزستان

خوزستان یا سرزمین خورها از ایالت­های پهناور جهان اسلام و دارای موقعیت جغرافیایی مهمی بود. خوزستان در مسیر راه­های ارتباطی ایالت­های جنوبی ایران به سمت عراق و نواحی غربی اسلامی قرار داشت؛ از این رو، شهرهای بزرگ آن موقعیت تجاری و اقتصادی ویژه­ای یافته بودند؛ چنان چه مثلاً شهر اهواز، مرکز این ایالت ـ که در ابتدا سوق الاهواز خوانده می­شد ـ همان طور که از نامش پیداست، جایگاه تجاری خاصی داشت. عبور رودخانه کارون از این ایالت به عنوان یک مسیر ارتباطی آبی، بر اهمیت این ناحیه می­افزود. کارون که در منابع جغرافیایی، دجَیل اهواز خوانده شده، پس از عبور از شهرها و مراکز تجاری مهم و متعدد و الحاق نهرها و رودخانه­های دیگر به آن، در ناحیه سلیمانان به خلیج فارس می­ریخته است. مصب کارون به سبب شدت جریان آب برای تردد و پهلو گرفتن کشتی­ها مکان مناسبی نبود، ولی در فاصله­ای اندک از سلیمانان، لنگرگاه کوچکی قرار داشت.

دورَقستان

اندکی دورتر از مصب کارون، در ناحیه باسیان، رودخانه کوچک­تری به نام دورَق به خلیج فارس می­ریخت. در همین ناحیه، شهر نسبتاً بزرگ و آباد باسیان به فاصله اندکی از دریا و در کنار رودخانه مذکور قرار داشت و از طریق این رودخانه با حصن المهدی و از آنجا با عسکر مکرم مرتبط می­شد.[1] با فاصله­ای کم از باسیان در ساحل خلیج، لنگرگاه دورقستان به چشم می­خورد که به نهر عسکر مکرم هم نزدیک بود. دورقستان توقفگاه کشتی­هایی بود که از هندوستان می­آمدند و این تنها راه ورودی برای کشتی­هایی به شمار می­رفت که از مسیرکیش می­رسیدند. ظاهراً شرایط دریا در این ناحیه به گونه­ای بود که کشتی­ها نمی­توانستند از مسیر دیگری خود را به بصره، بندر مهم عراق، برسانند و به ناچار در دورقستان توقف می­کردند؛ در حالی که کشتی­هایی که از بصره حرکت خود را آغاز می­نمودند به دورقستان نمی­آمدند و از مسیر عَبادان (آبادان) به سوی کیش می­رفتند.[2] شاید یک دلیل انتخاب دورقستان در مسیر بازگشت از هند این بوده است که خلیج­های خوزستان در این ناحیه به خشکی نزدیک­تر بودند و عبور از این مسیر و انتقال مال التجاره بازرگانان آسان­تر بود.

در دورقستان قلعه­ای بود که در زمان خلفا، زندانیان سیاسی را از بغداد به آنجا تبعید می­کردند. از همین ناحیه، قایق­ها از راه هورها (خلیج­ها) به نهرها و آب­راهه­های واقع در شرق کارون وارد شده، به سمت حصن المهدی می­رفتند.[3] از حصن­المهدی نیز راههای مختلفی از طریق رودخانه به شهرهای بزرگی، چون عسکر مکرم، رامهرمز و در نهایت به اَرَجان در ایالت فارس منتهی می­گردیدند. بدین ترتیب کالاهایی که از طریق دریا از هندوستان یا از شرق آفریقا می­آوردند و در این لنگرگاه پیاده می­کردند، از طریق آبراهه­های مذکور به شهرهای مرکزی و بزرگ خوزستان منتقل، و از آن جا به نواحی دیگر حمل می­نمودند.

در مسیر این آب­راهه­ها شهرهای متعددی واقع شده بود که از نظر تجاری اهمیت داشتند و جنبه لنگرگاهی یافته بودند؛ به طوری که کشتی­های کوچک و بزرگ و قایق­های حمل کالاهای وارداتی، در این نقاط توقف و یا بار خود را تخلیه می­نمودند. از این موارد می­توان به شهر دورق (یا دورق الفرس) در حاشیه رودخانه­ای به همین نام ـ که کرسی ولایت سرَق بود ـ اشاره کرد که کالاهای فراوانی در بازار بزرگ آن انبار می­شد. دورق در مسیر عربستان به فارس و کرمان قرار گرفته بود و پرده­های تولیدی آن شهرت بسیاری داشتند.[4] شهر بَصِنا در حاشیه رودخانه دجیل ـ احتمالاً شعبه­ای از رود کرخه ـ و در جنوب شوش، مرکز بزرگی برای امور تجاری به شمار می­رفت و در آنجا پرده­هایی با شهرت جهانی، فرش­های نمدی و نخ­های پشمی خوب تولید می­گردید.[5] سوق الاَربِعاء، شهر بزرگ دیگری در ساحل شرقی کارون، از نمونه­های دیگر این لنگرگاه­هاست و نام آن بیانگر موقعیت خاص اقتصادیش می­باشد[6] و شهر جیا که نیشکر فراوانی تولید می­کرد در نزدیک آن واقع بود. حصن المهدی آخرین لنگرگاه حاشیه کارون بود و نزدیک مصب آن قرار داشت و محل اتصال راه­های مختلفی بود که به شهرهای بزرگ خوزستان منتهی می­گردید.

محصولات وارداتی بنادر خوزستان از طریق این مسیرها به شهرها و نواحی مرکزی حمل می­شد و محصولات صادراتی و تولیدات محلی نیز مبادله می­گردیدند. نیشکر، مهم­ترین محصول خوزستان، در تمام مناطق این ایالت به عمل می­آمد و پارچه­های ابریشمی و کتانی و نیز زیلو، از تولیدات این منطقه بودند که به نواحی دیگر صادر می­شدند.[7]

بنادر فارس

فارس، از ایالات قدیمی و پهناور جنوب ایران، از غرب به خوزستان، از شمال به ایالت جبال، از شرق به ایالت کرمان و از جنوب به خلیج فارس محدود می­شد و شهرهای بزرگ و مهم سیاسی و اقتصادی و نیز راه­های مواصلاتی و تجاری مهمی را در بر می­گرفت. این ایالت در دوره اسلامی نیز مانند عصر ساسانی، به پنج ولایت بزرگ که هر کدام کوره نامیده می­شد، تقسیم می­گردید. این پنج کوره عبارت بود از: اول «کوره اردشیر» خره که شیراز، کرسی آن و مرکز ایالت فارس بود؛ دوم، «کوره­شاپور­خره» که شهر شاپور، کرسی آن محسوب می­شد؛ سوم، «ارجان» که کرسی آن همین نام را داشت؛ چهارم، «اصطخر» که کرسی آن در محل پایتخت قدیم ساسانیان (اصطخر) قرار می­گرفت و پنجم، «کوره دارابجِرد» که کرسی آن به همین نام بود.[8] هر کدام از کوره­های فوق الذکر، شهرهای مختلفی را در برداشتند که برخی از آنها در دوره­های تاریخی بعدی از ایالت فارس و کوره­هایش جدا گردیدند؛ مانند شهر یزد که جزو ایالت جبال و سپس کرمان شد و سرانجام به صورت استانی مستقل در آمد.[9] بنادر این ایالت نیز در حاشیه خلیج فارس، چنین وضعیتی داشتند؛ برخی از آنها به ایالت خوزستان فعلی ملحق گردیده­اند و بعضی نیز جزئی از ایالات تازه تاسیس ساحلی شده­اند.

فارس که در تقسیمات استانی جدید ایران هیچ ارتباطی با خلیج فارس ندارد، در گذشته، ساحلی طولانی در حاشیه خلیج داشت که در بین سه کوره از پنج کوره این ایالت تقسیم می­گردید و غربی­ترین ناحیه ساحلی آن در کوره ارجان در مجاورت خوزستان واقع می­شد. در شرق ارجان، کوره اردشیر خره، بیشترین ساحل را به خود اختصاص می­داد. شرقی­ترین سواحل فارس از آن کوره دارابجرد بود که در مجاورت ایالت کرمان قرار داشت. در ادامه به ذکر بندرها و لنگرگاه­های کوره­های سه گانه مذکور خواهیم پرداخت.

بنادر کوره ارجان

ولایت ارجان، غربی­ترین ولایت فارس، با عبور رودخانه طاب (جراحی فعلی)، از ایالت خوزستان جدا می­گردید.[10] این رودخانه در نزدیکی رودخانه دیگری به نام زهره، به خلیج فارس می­ریخته است. در این کوره چند بندر و لنگرگاه مهم و معتبر وجود داشت که در ادامه به بررسی آنها می­پردازیم:

مهروبان

در کنار مصب رودخانه طاب، اولین بندرگاه ایالت فارس به نام مهروبان قرار گرفته بود. این محل که با نام­های ماهروبان،[11] مَهربان[12] و گاهی نیز ماهی روبان،[13] از آن یاد شده، دورترین نقطه در غرب ساحل ایالت فارس به شمار می­رفت که به عقیده بعضی با بندر دیلم امروزی مطابقت دارد،[14] ولی احتمال می­رود که کمی دورتر در شمال آن و تقریباً در جوار ناحیه ابوالشاه واقع شده باشد.[15] یاقوت که این شهر را دیده، آن را بین عبادان و سیراف، و در شمال جَنابه می­داند.[16] به گفته حمزه اصفهانی، در ناحیه مهروبان، دریا به فارس زَراه اِفرَنگ خوانده می­شد[17] که زراه به معنای دریا و افرنگ، هم به معنای تخت سلطنت و هم به معنای درخشندگی می­باشد. مهروبان شهری کوچک، ولی آباد و پررونق بود، و برای ولایت ارجان و قسمت­های غربی و فارس و بخشی از خوزستان بندر بارگیری به شمار می­رفت.[18] این لنگرگاه، اولین بندری بوده است که کشتی­ها وقتی از بصره و مصب دجله به عزم هند بیرون می­آمدند به آن می­رسیدند.

مهروبان کاملاً در کنار دریا قرار داشت؛ به طوری که امواج دریا با کناره­های آن برخورد می­نمود و مواضع دیگری نیز در این ناحیه از توابع این شهر محسوب می­گشت.[19] جغرافی­نویسان مسلمانی که از این شهر یاد کرده­اند، همگی بازارهای بزرگ و پررونق آن را توصیف نموده­اند.[20] هم چنین ناصر خسرو از سه کاروان­سرای بزرگ در این شهر یاد کرده است که هر یک از آنها هم چون حصاری مستحکم و عالی بودند.[21] مهروبان از بنادر مهم ایالت فارس و انبار بصره به شمار می­رفت که کالاهای مختلف از بصره و شهرهای فارس به این بندر آورده می­شد و پس از بارگیری در کشتی­ها به سرزمین­های دیگر صادر می­گردید. مهروبان تولیدات داخلی ناچیزی، مانند خرما و ماهی داشت[22] و بخشی از این تولیدات که مازاد مصرف مردم شهر بود صادر می­شد.[23] از کالاهای ارزش­مند محلی صادراتی این بندر باید به کتان و بذر آن هم اشاره نمود.[24] بخش دیگری از کالاهای صادراتی این بندر از نواحی دیگر آورده می­شدند؛ مانند مشک­های عالی برای حمل شیر که در شیراز تولید می­گردیدند و شهرت بسیاری داشتند.[25]

کالاهای وارداتی به بندر مهروبان، از راه­های خشکی به شهرهای بزرگ فارس و از آنجا به نقاط دیگر منتقل می­گردید. نزدیک­ترین شهر بزرگ به مهروبان، کرسی این ولایت، یعنی شهر ارجان، دو روز با آن فاصله داشت.[26] جاده­ای نیز مهروبان را به شهر شاپور، کرسی ولایت شاپور خره، مرتبط می­ساخت. این مسیر که از شهرهای مختلفی عبور می­کرد هفت روز طول می­کشید.[27] یک جاده 160 فرسخی هم این بندر را به حصن ابن عماره متصل می­کرد.[28] مهروبان با بنادر دیگر فارس مرتبط بود و جاده مهروبان به شاپور در منزلگاه اول به بندر شینیز و در منزلگاه دوم به بندر معروف جنابه می­رسید؛[29] به این ترتیب بنادر فارس از راه خشکی با یک­دیگر در ارتباط بودند. مسیر دیگری نیز مهروبان را با لنگرگاه­های خوزستان و بندر بصره در عراق مرتبط می­ساخت.

شینیز

شینیز/ سینیز/ شنیز را عموماً از توابع ارجان دانسته­اند. فقط ابن خردادبه و بلاذری آن را از متعلقات اردشیر خره شمرده­اند[30] و اغلب محل آن را بین مهروبان و جنابه ذکر کرده­اند. تنها یاقوت در توصیف دریای فارس، آن را بین جنابه و بوشهر دانسته، بلافاصله بعد از نَجیرَم از آن نام می­برد.[31] وی در فصل مربوط به جنابه می­گوید که شینیز در جنوب جنابه قرار دارد.[32] شاید اشتباه یاقوت ناشی از این بوده که اصطخری در وصف خلیج فارس، فقط مهروبان و جنابه را ذکر کرده است. بقایای این شهر بندری را می­توان در محل بندر دیلم کنونی یافت.[33] شینیز به فاصله یک روز در جهت مشرق مهروبان واقع می­شد و از آن تا جنابه دو روز راه بود که مسیر آن از شهرهای توز، خَشت و شاپور می­گذشت.[34] این شهر که بزرگتر از مهروبان دانسته شده تا دریا نیم فرسخ فاصله داشت[35] و یک خلیج کوچک قابل کشتی­رانی تا داخل شهر نفوذ می­کرد.[36] بازار شهر که مرکز تجارت و اقتصاد آن به شمار می­رفت بزرگ و پررونق بود و از مسجد جامع فاصله داشت.[37]

در بندر شینیز کالاهای متنوعی مبادله می­گردید که شامل برخی محصولات محلی و کالاهای وارد شده از نواحی دیگر بود. از محصولات صادراتی این منطقه می­توان به کتان اشاره کرد که در همین­جا کشت می­گردید و در کارگاه­های شهر بافته می­شد. علاوه بر کارگاه­های عادی که از آنها یاد شده یک کارگاه حکومتی هم در شهر فعالیت می­کرد.[38] ابن حوقل با ستودن جامه­های دوخته شده در شینیز، این لباس­ها را بادوام، گرم و لطیف دانسته که بوی خوش را به خوبی به خود می­گرفتند.[39] کیفیت خوب این پارچه­ها موجب رقابت آنها با پارچه­های پنبه­ای مصری که شهرت جهانی داشتند، می­شد. همین امر باعث گردیده بود تا از مصرف پنبه­های وارداتی به این بندر کاسته شود و اغلب اهالی بندر، از محصولات داخلی استفاده کنند.[40] از کالاهای صادراتی دیگر شینیز، روغن چراغ بود که در روستاهای آن تولید می­شد.[41]

در سال 321هـ ، با هجوم قرمطیان به شینیز، شماری از مردمش کشته شدند و شهر ویران گردید. این امر صدمه بزرگی به رونق این بندر وارد ساخت.[42] شینیز در راه مواصلاتی مهروبان به شاپور قرار داشت و به این ترتیب با بنادر مهم منطقه؛ یعنی مهروبان، جنابه و دیگر شهرهای بزرگ فارس، ارتباط یافت.

جنابه

جنابه که گاه جنابا نیز خوانده شده، از مهم­ترین بنادر خلیج فارس بود که در جنوب شینیز قرار داشت. آثاری از خرابه­های آن شهر در نزدیک روخانه­ای که جغرافی­نویسان مسلمان آن را شادکان نامیده­اند، به چشم می­خورد و به احتمال قوی در حوالی بندر گناوه امروزی قرار داشته، اما کاملاً بر آن منطبق نیست.[43] ظاهراً این شهر در کناره دریا واقع نبود، بلکه همانند شهر شینیز، خلیج منشعب شده از دریا تا نزدیک شهر پیش آمده بود و کشتی­ها از این طریق خود را به شهر می­رسانیدند.[44] این خلیج که هور جنابه نام داشت مکانی خطرناک بود که در هنگام طوفان و تلاطم دریا، کشتی­ها به ندرت می­توانستند سالم از آن عبورکنند.[45] بدین ترتیب بین شهر و دریا فاصله­ای به طول سه میل (5/4کیلومتر) یا کمتر وجود داشت؛[46] بنابراین بندر جنابه را باید در فاصله­ای دورتر از گناوه فعلی، در سمت شمال و تقریباً در مکانی که قلعه حیدر قرار دارد در نظر گرفت.[47]

جنابه شهری قدیمی بوده که برخی احداث آن را در دوره پیشدادیان دانسته­اند.[48] به هنگام ورود اعراب مسلمان به این منطقه قلعه­ای وجود داشت که مردم آن، بدون مقاومت در برابر سپاه مسلمانان، تسلیم شدند.[49] این شهر، همانند دیگر بنادر جنوبی که در ناحیه گرم­سیری قرار داشتند، هوایی به شدت گرم داشت. آب آن نیز بسیار کثیف بود؛ به طوری که مردم بومی، شهر را گَنفه یا آب گندیده می­خواندند.[50] این آب از چاه­ها و آب انبارهای موجود در شهر تأمین می­گردید.[51] با این حال جنابه سالم­ترین منطقه ساحلی گرم­سیری محسوب می­شد و محصولات گوناگون کشاورزی در زمین­های حاصل­خیز اطراف آن به عمل می­آمد.[52] بعضی جنابه را از مهروبان بزرگ­تر دانسته و آن را در ردیف شهرهای بزرگ فارس، مثل اصطخر و دارابجرد، بر شمرده­اند.[53] هم چنین چهار قریه نزدیک جنابه، از توابع آن به شمار می­آمدند. مسجد جامع، در مرکز شهر واقع بود و بازارهای غیرمسقف آن، در کوچه­ها و خیابان­ها قرار داشتند.[54]

جنابه از مراکز مهم ماهی­گیری در منطقه محسوب می­گردید و در میان ماهی­های بسیاری که در آن جا صید می­شد، نوعی ماهی خاص ـ احتمالاً اردک ماهی ـ فراوان­تر بود. رونق بازار ماهی­فروشان شهر به حدی بوده که برخی نویسندگان بر آن تأکید نموده­اند.[55] اهمیت دیگر اقتصادی شهر، به لحاظ تولید پارچه­ها و لباس­های کتانی بود. ظاهراً کتان در این بندر، همانند مهروبان و شینیز، از تولیدات محلی بوده که در بافت پارچه و دوخت لباس­های کتانی به کار می­رفت. جامه­های کتانی، از اقلام صادراتی اصلی جنابه به شمار می­آمد[56] و کیفیت خوب آنها موجب شهرتشان می­گردید؛ به طوری که پارچه­های جنابی در همه جا پر آوازه بودند و برای مصارف مختلف استفاده می­شدند. کارگاه­هایی نیز که برای تولید انواع کتان وجود داشت، بر رونق اقتصادی شهر می­افزود.[57] همچنین نقل شده است که یک کارگاه دولتی کتان­بافی هم در این بندر بر پا بود.[58] بدین ترتیب محصولات کتانی این ناحیه به وسیله کشتی­هایی که در این بندر بارگیری می­کردند به نواحی دیگر صادر می­گردید.

آن چه بیش از همه، شهر جنابه را حایز اهمیت می­ساخت، کشتی­رانی و دریانوردی آن بود. این نکته را از آن جا می­توان فهمید که در کتاب­های جغرافیایی و مسالک و ممالک که به ذکر راه­ها و منزلگاه­های ناحیه فارس پرداخته­اند، فقط مسیرهای ارتباطی دو بندر (جنابه و سیراف) با شهر شیراز به دقت ذکر شده­اند که حاکی از اهمیت تجاری و اقتصادی این بندر است. به هر صورت، کشتی­هایی که به هور جنابه می­آمدند محصولات محلی و غیرمحلی که از راه خشکی به جنابه می­رسیدند، از طریق دریا به سرزمین­های دیگر می­بردند. گذشته از کشتی­رانی، گویا صنعت کشتی­سازی هم در جنابه رونق داشت و صنعتگران این خطه در این کار متبحر بودند.[59]

راه­های مواصلاتی فارس، جنابه را با شهرهای مختلف این ایالت مرتبط می­ساخت و بدین ترتیب مبادلات کالا در آن سهولت می­یافت. جنابه در مسیر جاده مهروبان به شاپور قرار داشت و فاصله آن با مهروبان بسیار کمتر از فاصله آن تا شاپور بود که در همین مسیر از بندر شینیز هم می­گذشت. یک جاده طولانی 44 فرسخی، جنابه را به شیراز می­رسانید که از شهرهای بزرگ دیگری نیز هم چون توج و کازرون عبور می­کرد.[60] جنابه در زمان قدرت یافتن قرمطیان در نواحی غربی و جنوبی خلیج فارس، دچار صدماتی شد که از اهمیت و موقعیت اقتصادی و تجاری آن کاست. برخی از بزرگان قرمطی، از جمله ابوسعید و ابوطاهر جنابی، به این شهر منسوبند، با این حال این امر، مانع تعرض آنان به شهر نگردید. جنابه آخرین بندر ولایت ارجان بود و با فاصله­ای اندک در سمت شرق آن، ولایت اردشیر خره، مهم­ترین ولایت فارس، شروع می­گردید.

بنادر کوره اردشیر خره

ولایت اردشیر خره که کرسی آن شیراز بود کرانه­ای طولانی در حاشیه خلیج فارس داشت که به سه بخش تقسیم می­شد. این تقسیم­بندی بر اساس محل سکونت قبایل عرب نژادی صورت گرفته بود که پس از مهاجرت از عربستان، در این نواحی سکونت گزیده بودند و بخش­های مذکور که در واقع محل زندگی­شان بود به نام همان قبایل خوانده می­شدند. هر بخش، سیف ـ یا کناره ـ نام داشت و اولین آنها از سمت مغرب که مجاور ولایت ارجان واقع می­گردید، سیف مظفر بود. در سمت شرق آن، سیف زهَیر و سپس در همین راستا در منتهی الیه ساحل ولایت اردشیر خره، سیف عماره قرار داشت که مظفر، زهیر و عماره، نام قبایل ساکن در این نواحی بودند. برخی جغرافی­نویسان، تقسیمات دیگری را برای سیف­های اردشیر خره پذیرفته­اند و آنها را به ترتیب غرب به شرق، سیف بنی عماره، سیف بنی زهیر و سیف بنی الصَفاق نامیده­اند.[61] این اختلاف ناشی از آن است که در منابع کهن جغرافیایی، مرزهای این سیف­ها به خوبی معین نگردیده است و از این رو تشخیص دقیق محدوده این بخش­ها و جای آن­ها مشکل می­باشد. به هر صورت در هر یک از این بخش­های سه گانه، بندرها و لنگرگاه­های متعددی وجود داشت که به لحاظ اهمیت اقتصادی و تجاری با یک­دیگر متفاوت بودند. در ادامه به آنها خواهیم پرداخت.

نَجیرَم

اولین بندر ولایت اردشیر خره از سمت غرب که بنا به تقسیم­بندی نخستین، جزو سیف مظفر به شمار می­رود، نجیرم نام داشت که بندری کم اهمیت در غرب سیراف و دورتر از مصب رودخانه سَکان قرار گرفته بود.[62] این بندر کوچک، با شهرها و مراکز تجاری مهم ایالت مرتبط بود که از جمله آنها شهر توج (توز) بود که در دو منزلی آن واقع می­شد و از مراکز تجاری مهم ایالت فارس به شمار می­رفت. این شهر در قرن چهارم هجری به لحاظ اهمیت و بزرگی با شهر ارجان هم سنگی می­کرد و تولیداتی، چون پارچه­های کتانی و گلابتون­دوزی شده صادر می­نمود.[63] هم چنین جاده­ای، بندر نجیرم را با شیراز ارتباط می­داد و فاصله آن تا سیراف، بندر بزرگ این ولایت، دوازده فرسخ می­شد.[64] نجیرم بازارهای خوب و پررونقی داشت که مقدسی آنها را توصیف کرده است.[65]

صَفاره

از توابع دیگر سیف مظفر، ناحیه دستقان بوده که احتمالاً با ناحیه دشتستان امروزی مطابقت می­نماید.[66] در قرن چهارم هجری، صفاره، مرکز و مهم­ترین شهر آن، بندری کوچک بود.[67] جای دقیق این بندر به درستی معلوم نیست، ولی می­توان موقعیت آن را در محلی نزدیک به بندر ریگ تصور نمود.[68] به گفته اصطخری، مظفر بن جعفر، ظاهراً بزرگ خاندان مظفر، در آن سکونت گزیده بود. قلمرو این مرد مقتدر، تمام ناحیه دستقان و سواحل آن از مرز جنابه تا نجیرم شامل می­شد.[69]

اصطخری به وجود قریه­ها و مزارع دیگر سیف، مظفر اشاره کرده است که در فاصله­ای دور از هم قرار داشتند،[70] اما بندر حایز اهمیت دیگری در این ناحیه وجود نداشت. پس از سیف مظفر، در امتداد ساحل به سمت شرق ولایت اردشیر خره، سیف آل زهیر آغاز می­شد و این منطقه که حوزه خاندان ابوزهیر محسوب می­گردید، از مرز نجیرم تا سر حد سیف بنی عماره امتداد داشت و محل سکونت این خاندان، رستاقی مستقل به نام کران بود.[71] به گفته اصطخری، خاندان ابوزهیر مدینی که امیران این بخش از ساحل بودند قدرت و افراد بسیاری در اختیار داشتند و کسی نمی­توانست به آنان یورش برد.[72] کران، آبادی کوچکی بود که تا ساحل دریا یک روز فاصله داشت[73] و محصولات زراعی متنوعی در آن به عمل می­آمد.[74] بندرها و لنگرگاه­های این ناحیه عبارت بودند از:

نابَند

نابند، یکی از لنگرگاه­های سیف زهیر بود[75] که جای دقیق آن به درستی معلوم نیست. تنها می­دانیم که در نزدیکی آبادی مِیمَند از قریه­های اردشیر خره واقع می­شد و میمند، در جنوب کران، از توابع ایراهستان به شمار می­رفت.[76] این لنگرگاه در راس خور نابند واقع گردیده بود و در آن­جا محصولات کشاورزی، مانند غلّات، خرما و انواع میوه برداشت می­شد که محصول انگور بیشتر و فراوان­تری داشت و مردمش اغلب پیشه­ور بودند.[77] بندر سیراف که در قرن چهارم هجری بزرگ­ترین بندر منطقه محسوب می­گردید، در غرب نابند و اندکی بالاتر از آن به فاصله تقریبی دو فرسخ واقع بود. ظاهراً نابند به عنوان لنگرگاه و بارانداز سیراف مورد استفاده قرار می­گرفت. در این باره یاقوت اظهار داشته که سیراف، لنگرگاه و اسکله مناسبی نداشت، چون وزش بادها و تلاطم دریا، کشتی­ها را تهدید می­کرد؛ از این رو کشتی­هایی که به سیراف می­آمدند در مکانی به نام نابَد (همان نابند)، در فاصله دو فرسخی سیراف، توقف می­نمودند. این مکان در خلیجی قرار داشت که میان کوه­ها پدید آمده بود و کشتی­ها با ورود به آن، از وزش بادها و طوفان­ها در امان می­ماندند.[78]

سیراف

سیراف، در قرن چهارم هجری قبل از ترقی جزیره کیش، مرکز تجارت خلیج فارس به شمار می­رفت و به گفته اصطخری، همانند شیراز، شهری بزرگ و باشکوه بود؛ ساختمان­های آن از چوب ساج ساخته می­شد که از زنگبار می­آوردند و عمارت­های چند طبقه مشرف به دریا در آن بنا گردیده بود. وی هم چنین اظهار داشته است که مردم سیراف برای ساختمان­سازی هزینه بسیار صرف می­کردند؛ به طوری که مثلاً یکی از بازرگانان شهر برای خانه خویش بیش از سی هزار دینار خرج نموده بود. اهالی شهر از تمام مردم فارس ثروتمندتر بودند و این ثروت را از راه تجارت دریایی به دست آورده بودند.[79] به گفته مقدسی، تجارت دریایی در سیراف در مقایسه با بصره رونق بیشتری داشت و این آبادانی و رونق تا پایان حکومت آل بویه (نیمه قرن پنجم هجری) ادامه یافت. پس از آن، حاکم­نشینان کیش بر این بندر استیلا یافتند و موقعیت تجاری و اقتصادی آن، تحت الشعاع کیش قرار گرفت.[80] ظاهراً عوامل دیگری، هم­چون بلایای طبیعی، در از بین رفتن این بندر مهم دخالت داشتند؛ چنان که مثلاً در زلزله شدیدی که در سال 366 یا 368 هـ رخ داد، اکثر خانه­ها ویران گردید و مردم شهر گریختند.[81] در قرن هفتم هجری آثار اندکی از آبادانی شهر بر جای مانده بود، مانند بقایای عمارتی در کنار ساحل و نیز ساختمان مسجدی که ستون­هایی از چوب ساج داشت، ولی محلی برای لنگر انداختن کشتی­ها دیده نمی­شد و کشتی­ها به ناچار به نابند می­رفتند.[82]
سیراف در منطقه­ای واقع بود که از طریق جاده­های متعدد با شهرهای بزرگ ارتباط می­یافت. نزدیک­ترین شهر به سیراف، کران، مرکز سیف زهیر بود که تا بندر یک روز فاصله داشت[83] و پس از شهر دارابجرد در فاصله هفت روزی از سیراف واقع بود که جاده آن از شهرهای بزرگی عبور می­کرد.[84] هم­چنین به فاصله دوازده فرسخی آن، نجیرم، بندر دیگر فارس، قرار داشت.[85] سیراف با جاده دیگری به طول شصت فرسخ به شیراز می­رسید[86] و از طریق جاده دیگری که از چند شهر بزرگ عبور می­کرد[87] به فیروزآباد منتهی می­گردید.[88]

حصن ابن عماره

سیف آل عماره، آخرین ناحیه ساحلی در ولایت اردشیر خره در مرز غربی دارابجرد واقع شده و به نام خاندان عماره شهرت یافته بود. این سیف در قرن چهارم هجری قلعه­ای در کنار دریا داشت که اغلب جغرافی­نویسان از آن یاد کرده­اند. قلعه مذکور که حصن ابن عماره خوانده می­شد مشرف بر دریا ساخته بودند و کسی نمی­توانست از باروی آن بالا رود، مگر آن که ساکنان قلعه او را با طنابی بالا بکشند[89] و برای همین، قلعه­ای، ناگشودنی می­نمود. هم­چنین در سراسر فارس، قلعه­ای که بتواند بهتر از حصن ابن عماره در برابر حملات مقاومت کند، وجود نداشت.[90] این قلعه مستحکم و ناگشودنی را گاه دیگ پایه هم می­گفتند؛ از آن­جا که قلعه را بر فراز سه پرتگاه سر برافراشته ساخته بودند، آن را به دیگی تشبیه می­کردند که بر روی سنگ­های اجاق قرار داشته باشد.[91] دژ مورد نظر هم­چنین به جلندی منسوب می­گردید و از این رو سیف عماره به ساحل جلندی هم معروف بود.[92] قلعه در منتهی الیه شرق فارس و در ساحل دریا قرار داشت[93] و در آن، خاندان بنی عماره می­زیستند و از آن نگهبانی می­نمودند.
بنی عماره بنا به مشهور از فرزندان جلندی و از قبیله ازد محسوب می­شدند که از یمن مهاجرت کرده بودند و به سبب شجاعت، عِدّه و تجهیزات فراوان، کسی نمی­توانست آنها را شکست دهد و حتی امیران فارس نیز چنین قدرتی نداشتند. آنان در این ناحیه، زمین­های بسیار، املاک وسیع و دژهایی در ساحل دریا داشتند.[94] برخی جغرافی­نویسان و از آن جمله ابن حوقل، قلعه ابن عماره را از توابع کرمان بر شمرده­اند و ابوالفداء در قرار گرفتن آن در زمره توابع فارس یا کرمان تردید کرده است.[95] ظاهراً حصن ابن عماره به فاصله کمی در شرق جزیره کیش قرار داشت و احتمالاً این بندر در نزدیکی کنگ امروزی و به فاصله­ای اندک از بندر لنگه کنونی واقع شده بود.[96] در ساحل حصن ابن عماره بیست کشتی می­توانست پهلو بگیرد و در آن جا مالیات عشریه دریافت می­گردید.[97] ابن حوقل گفته است که ساکنین دژ ابن عماره به کشتی­هایی که به بندر نزدیک می­شدند رفته، از آنها عوارضی که مدعی بودند می­گرفتند.[98]

هزو

هزو یکی از لنگرگاه­های دیگر سیف ابن عماره به شمار می­رفت که در مقابل جزیره کیش قرار داشت[99] و بنا به عقیده برخی، همان قلعه عبید امروزی است.[100] در این محل، قلعه­ای به همین نام بر بالای کوهی در کناره دریا ساخته شده بود.[101] این قلعه که در نزدیکی دهکده ساویه قرار داشته، در قرن چهارم هجری از قلعه­های مستحکم آل بویه محسوب می­گردید که زندانیان سیاسی به آن جا تبعید می­شدند.[102] یک جاده کاروانی که از شهر لاغر می­گذشت، این لنگرگاه را با شیراز پیوند می­داد.[103] این جاده از فیروزآباد هم عبور می­کرد[104] و بدین ترتیب هزو را با این شهر بزرگ نیز مرتبط می­ساخت. هم­چنین کسانی که می­خواستند به جزیره هرمز و کیش بروند می­بایست از این لنگرگاه حرکت می­کردند.[105] ظاهراً هزو در قرن هفتم هجری، آبادی و رونق چندانی نداشت؛ چنان که یاقوت ضمن اشاره به دیدارش از هزو، آن­جا را شهری ویران دانسته است.[106] هزو از دیرباز لنگرگاه مهمی در منطقه محسوب می­شد و در دوره فتوحات مسلمانان، مردم آن با رغبت، اسلام را پذیرفته، بدون مقاومت در برابر مسلمانان، شهر را تسلیم کردند.[107]

در نواحی ساحلی اردشیر خره، لنگرگاه­های کوچک دیگری هم وجود داشت که مکان دقیق آنها کاملاً شناخته شده نیست. از آن جمله طبری در ذکر حمله اعراب مسلمان به فارس از رستاقی به نام کوجَران نام برده که بر ساحل ولایت اردشیر خره واقع بود و در آن، روستایی به نام الار (کولار) قرار داشته و ظاهراً ملکه­ای با قدرت در آن حکومت می­کرده که به دست اردشیر اول ساسانی به قتل رسیده است.[108] هم­چنین اَرزَکان، از قریه­های فارس در ساحل دریا به شمار می­رفت که مکان دقیق آن نامعلوم است.[109] در منتهی الیه جنوبی فارس نیز در حوالی ساحل، قریه بزرگی شبیه شهر قرار داشت که فال نامیده می­شد و کسی که از هزو به هرمز و کیش سفر می­کرد از مقابل آن می­گذشت.[110]

در بعضی منابع، ناحیه ساحلی (سیف) دیگری هم با عنوان سیف بنی الصفاق ذکر شده است. اصطخری به هنگام نام بردن از قلعه­های فارس، از این سیف به عنوان سرزمینی یاد می­کند که اغلب دژها در آن واقع بودند.[111] این منطقه احتمالاً نزدیک کرمان قرار داشت و سرزمین کردنشین کاریان که به طور کامل در ولایت اردشیر خره قرار می­گرفت، از یک طرف به سیف بنی الصفاق و از جانب دیگر با کرمان متصل بود.[112] علاوه بر این، ابن فقیه به نقل از سلیمان بازرگان می­گوید که آن قسمت از دریا که بین سیراف و مسقط قرار دارد از طرف شرق با سیف بنی الصفاق و جزیره ابن کارون و از سمت غرب با کوه­های عمان محدود می­شود.[113] بنا به برخی شواهد، سیف بنی الصفاق در غرب جزیره طویله قرار داشته و می­توان گفت که در سرزمین ساحلی که اکنون لار نام دارد، قرار داشته است،[114] ولی در این زمینه هم تردید وجود دارد، چون بدین ترتیب سیف بنی الصفاق باید در مرز شرقی سیف آل زهیر قرار می­گرفت، در حالی که اصطخری به جای آن از سیف بنی عماره یاد می­کند که نزدیک جزیره هرمز بود. اصطخری درباره صاحبان و فرمان­روایان این منطقه اظهار داشته است که خانواده صَفاق از خاندان جلندی بودند[115] که از امیران مسلمان در فارس، قدیمی­تر به شمار می­رفتند.[116]

بنادر کوره دارابجرد

آخرین ولایت ساحلی فارس، دارابجرد است که ساحلی کوتاه در شرق ایالت فارس و در مرز کرمان داشت. در این ناحیه نیز بنادر و لنگرگاه­هایی به چشم می­خورد که البته همانند دیگر بنادر فارس، حایز اهمیت نبودند. در ادامه به آنها اشاره می­شود.

سورو

از جمله لنگرگاه­های ولایت دارابجرد می­توان به شهر سورو اشاره کرد. یک راه تجارتی که از شمال به سمت دریا می­رفت و از شهرهایی، مثل تارم، عبور می­کرد، به این بندر می­رسید. سورو در مقابل جزیره هرموز و در ساحل دریا واقع می­شد. حمدالله مستوفی آن را توسَر نامیده اما به گفته او نمی­توان اعتماد کرد.[117] سورو دهکده­ای بود که صیادان بسیاری در آن می­زیستند و مسجدی هم نداشت و آب شرب شهر از چاه­هایی واقع در کوه­های مجاور شهر تامین می­گردید. مقدسی که سورو را شهری کوچک در مرز کرمان دانسته، از ارتباط تجاری آن با عمان هم سخن گفته است.[118]

لار

لنگرگاه دیگر این ناحیه در جنوب شهر یزد خواست واقع بوده و لار نامیده می­شده است. جغرافی­نویسان مسلمان قبل از مستوفی، از این بندر نام نبرده­اند (فقط یاقوت از جزیره­ای بزرگ به این نام یاد نموده که بین سیراف و کیش قرار داشته و صیادان مروارید در آن به سر می­بردند).[119] او در قرن هشتم هجری، لار را ولایتی نزدیک دریا توصیف کرده که اغلب مردمش تاجرپیشه بودند و بدین منظور به سفرهای دریایی و خشکی می­پرداختند. محصولات کشاورزی اندکی، مثل غلات و خرما به عمل می­آمد.[120] ابن بطوطه، جهانگرد مغربی که در همین دوران، لار را دیده، از آن­جا به «محلی بزرگ و دارای باغ­های بسیار و بازارهای نیکو» تعبیر کرده است.[121] در اواخر قرن هشتم هجری و در ایام سلطنت شاه شجاع از خاندان آل مظفر و نیز در دوره تیموریان، این شهر ضراب­خانه­ای داشت. این امر، حاکی از آن است که لار در این زمان، شهری بزرگ و حایز اهمیت به شمار می­رفت.[122]

بنادر کرمان

کرمان، ایالتی گرم­سیر در شرق ایالت فارس بود که در حدود یک چهارم آن را مناطق کوهستانی و قسمت اعظم آن را بیابان­ها در بر می­گرفت. این ایالت، همانند ایالت فارس، پنج کوره یا ولایت داشت که ولایت جیرفت آن در ساحل خلیج فارس و دریای عمان واقع می­شد و تمام نیمه جنوبی ایالت کرمان جزو این ولایت محسوب می­گشت. جیرفت، مرکز این ولایت، شهری بزرگ و مهم به شمار می­رفت و تنها رودخانه این اقلیم، پس از عبور از این شهر به خلیج فارس می­ریخت. بنادر کرمان در همین ولایت و نزدیک مصب رودخانه جیرفت قرار گرفته بودند.[123]

هرمز کهنه

مهم­ترین بندر کرمان در خلیج فارس، هرمز کهنه است که در کنار باریکه­ای از خلیج فارس واقع شده بود و کشتی­ها از دریا به آن­جا رفت و آمد می­کردند. این ناحیه را آبجیر می­نامیدند.[124] خرابه­های هرمز کهنه در محلی به نام مَناب یا مَناو، دیده می­شود. این شهر در قرن چهارم هجری، هم بندر کرمان و هم بندر سیستان به شمار می­آمد و بعدها که هرمز نو و جزیره هرمز رونق یافتند، هرمز کهنه جای کیش را در تجارت دریایی گرفت؛ همان گونه که کیش جای سیراف را تصاحب کرد و مهم­ترین بندر تجارتی خلیج گردید. علت خرابی هرمز کهنه، ظاهراً تاخت و تاز پیوسته دزدان به این شهر بوده است و همین امر سبب شد امیر هرمز شهر را به مقصد جزیره جرون ترک کند و شهر هرمز نو را در آن­جا بنیان نهد.[125] این واقعه در اوایل قرن هشتم هجری رخ داد و ابن بطوطه در همین زمان، در کلام خود درباره هرمز کهنه، شهر جدید را توصیف کرده است.[126]

اصطخری درباره هرمز کهنه می­گوید که مسجد جامعی داشته و خانه­های بازرگانان در روستایی به فاصله دو فرسخی از بندر واقع بوده است. در منطقه، درختان خرمای بسیاری پرورش داده می­شد و کشاورزی غالباً به محصولاتی، مانند ذرت، نیل، زیره و نیشکر، محدود می­گردید.[127] مقدسی بازارهای هرمز کهنه را ستوده و از خانه­هایش سخن گفته است. ظاهراً لنگرگاه هرمز کهنه از شهر نصف روز فاصله داشت و در مداخل خلیج هرمز قرار می­گرفت.[128] در پایان قرن هشتم هجری، سپاهیان تیمور پس از یورش به شهرهای ساحلی نزدیک هرمز کهنه و تسخیر هفت قلعه از آن، همه را سوزاندند. محافظان آنها نیز به قلعه­های جزیره جَرون گریختند. شرف الدین علی یزدی، نام این هفت قلعه را چنین ذکر کرده است: قلعه مینا در هرمز کهنه، قلعه تنگ زندان، قلعه کشکک، حصار شامل، قلعه مَنوجان، قلعه تَرزَک و قلعه تازیان.[129]

گمبرون

بندر دیگر کرمان که از قرن دهم هجری شهرت یافت، گمبرون است که از بنادر ناحیه هرمز به شمار می­رفت و از آن­جا تا شهر لار در ایالت فارس چهار تا پنج روز راه بوده است.[130] این بندر در سال 920هـ به اشغال مهاجمان پرتقالی در آمد که به فرماندهی اَلبوکِرک[Albuquerque] به خلیج فارس وارد شده بودند. آنها ابتدا جزیره هرمز و سپس گمبرون را تصرف کردند. یک قرن بعد، شاه عباس صفوی پس از اخراج اشغالگران، آن را بندرعباس نامید. گمبرون احتمالاً در نزدیکی شهر سورو واقع شده بود.[131]

بنادر کرمان در مقایسه با بنادر فارس، اهمیت تجاری کمتری داشتندو اساساً تجارت کرمان به مراتب کمتر از فارس بود. در آثار جغرافی­نویسان مسلمان، اطلاعات کمی درباره اوضاع تجاری و راه­های مواصلاتی این ایالت ذکر شده است. با این حال می­دانیم که بندر هرمز کهنه از طریق جاده­ای که از شهرهای مَنوقان و وَلاشگِرد می­گذشت به جیرفت متصل می­شد.[132] از همین جاده در ولاشگرد، راهی منشعب می­شد که در جهت غرب به سمت مرز فارس می­رفت و از شهرها و روستاهایی می­گذشت که امروزه جای هیچ کدام از آنها معلوم نیست.[133] راه اول که به جیرفت می­­رسید، از طریق جاده­ای به سیرجان منتهی می­گردید و راه دیگر که از شهرهای متعددی عبور می­کرد،[134] هرمز کهنه را به ریگان و نَرماشیر، دو شهر بزرگ کرمان، مرتبط می­ساخت؛ بدین ترتیب بنادر کرمان با مراکز مهم تجارت در این ایالت ارتباط می­یافت. مهم­ترین این مراکز، شهر جیرفت، کرسی این ایالت بود که در قرن چهارم هجری تجارت­خانه سیستان و خراسان نیز محسوب می­شد.[135] در نزدیک جیرفت، مرکز تجاری مهم دیگری به نام قَمادین وجود داشت که بازرگانان رومی و هندی در آن­جا انبارهایی داشتند و مسافرینی که از دریا یا خشکی می­آمدند کالاهای خود را در آن جا داد و ستد می­کردند.[136]

جزایر بندری

در آب­های خلیج فارس، جزایر متعددی وجود داشت که تعدادی از آنها از این لحاظ که محل توقف و یا باراندازی کشتی­ها بودند، اهمیت زیادی داشتند؛ به طوری که برخی از همین جزایر، بندرهای مهم خلیج محسوب می­گشتند. در ادامه به ذکر آنها می­پردازیم:

جزیره ابن کاوان

این جزیره نسبتاً بزرگ که به نام لافت نیز مشهور می­باشد،[137] در منطقه­ای بین کیش و هرمز قرار داشته است.[138] از آن­جا که اطلاعات داده شده از طرف جغرافی­نویسان مسلمان گوناگون و متفاوتند، تعیین محل دقیق و تطبیق آن با جزایر فعلی دشوار می­نماید. به هر حال می­توان این جزیره را از مناطق مهم، پررونق و دارای سکنه بسیار دانست که در شمار روستاها و مزارع غله در آن موجود بودند.[139] جزیره ابن کاوان در مسیر حرکت کشتی­هایی قرار داشت که خلیج فارس را به سمت هند و چین ترک می­کردند[140] و طبیعتاً کشتی­هایی که از آن سرزمین­ها باز می­گشتند، در این جزیره توقف می­نمودند.

جزیره خارک

در مسیر دریایی که از بصره آغاز و به هندوستان و چین منتهی می­گردید، جزیره خارک اولین توقفگاه، بود که پنجاه فرسخ با بصره فاصله داشت[141] و از مصب رودخانه شاپور در فارس هم دور بود. خارک، از توابع ولایت اردشیر خره و لنگرگاه کشتی­هایی بود که از مسیر دریایی فوق عبور می­کردند. در این جزیره آباد؛ مزارع و تاکستان­ها و نخلستان­های بسیاری وجود داشت[142] و مردم بسیاری در آن زندگی می­نمودند که به تجارت و صادرات و واردات، روزگار می­گذرانیدند.[143] یکی از مهم­ترین کالاهای این جزیره، مرواریدهای ممتازی بود که در آب­های اطراف آن صید می­گردید و ارزش آن از مرواریدهای نواحی دیگر بیشتر بود.[144] اگر چه مرواریدهای به دست آمده در آن جا کم بوده، ولی می­توانست در زمره کالاهای صادراتی قرار گیرد.

جزیره کیش

کیش که قیس هم خوانده می­شد، جزیره­ای بزرگ و آباد بود که چهار فرسخ با ساحل فاصله داشت و در ساحل مقابل آن، لنگرگاه هزو واقع می­گردید. در این جزیره، خرما و غله به عمل می­آمد و مرواریدهای خوبی صید می­شد.[145] این جزیره در قرن ششم هجری و پس از خرابی سیراف، بندر مهم تجاری خلیج فارس به شمار می­رفت. امیر این دیار، بر عمان هم سلطه داشت و او را امیر دریا می­خواندند، هم­چنین دو سوم عایدات بحرین نیز متعلق به او بود. در بازارهای پررونق کالاهایی که کشتی­ها آورده بودند مبادله می­شد. کشتی­هایی که عازم هندوستان بودند عموماً در این جا لنگر می­انداختند و توقف می­کردند.[146] کشتی­های تجاری بسیار و قایق­های بادبانی تندرو که امیر جزیره در اختیار داشت، نفوذ و اعتبار او را نزد سلاطین هند بیشتر کرده بود.

جزیره بحرین یا اُوال

بحرین، مجمع الجزایری در جنوب خلیج فارس در خلیج شَلوا می­باشد. در سرتاسر کرانه­های جنوبی و غربی خلیج فارس، به لحاظ بازرگانی منطقه­ای مهم­تر از بحرین وجود نداشت. این جزایر بین شبه جزیره قطر و کرانه اَحسا، و در وسط ناحیه صید مروارید قرار داشته و بزرگ­ترین بازار تجارت مروارید به شمار می­رفته­اند. در تشکیلات اداری دوره ساسانی، ناحیه بحرین به چند ولایت یا حکومت­نشین تقسیم شده بود که به نام­های هَگر (یا هَجر)، بنیاد اردشیر (یا خط)، میشماهیگ (یا اُوال) و یا جزیره بحرین امروزی خوانده می­شدند و هر یک به طور مستقیم با تشکیلات مرکزی جنوب غربی کشور ارتباط داشتند.[147] جزیره بحرین که در روایات قدیمی دوره اسلام، اوال خوانده می­شد در زمان ساسانیان میشماهیگ نامیده می­شد. کلمه اوال که تا قرن نهم هجری هنوز مصطلح بود، به همه سرزمین بحرین اطلاق می­گردید، اما به تدریج این نام تغییر یافت.

جزیره بحرین (اوال)، بزرگ­ترین جزیره در این ناحیه بوده است که در قدیم به آن تیلوس، مینابه و میان آب گفته می­شد. این جزیره که به طول 47 و عرض 12 کیلومتر در امتداد شمالی ـ جنوبی واقع گردیده، دارای اراضی شن­زار و در بعضی نواحی، ارتفاعات سنگی می­باشد. هوای آن، مرطوب و ناسالم، و خاک آن، بسیار حاصل­خیز و مستعد است. علاوه بر محصولات عمده آن، مانند خرما، انجیر و انگور، درخت­های کاج و گل­های مخصوصی نیز در آن به عمل می­آمد.[148] این جزیره، در مسیر کشتی­های تجارتی قرار گرفته بود که برای داد و ستد به این ناحیه می­آمدند و یا قصد رفتن به اقیانوس هند را داشتند. کشتی­هایی که از دهانه اروندرود به خلیج فارس داخل می­شدند و یا از بنادر واقع در غرب و شمال غربی خلیج فارس حرکت می­کردند از سمت راست، راه مجاور سواحل بحرین را پیش گرفته و پس از عبور از جزایر کوچک و توقف در ناحیه هگر و خط، به جزیره بحرین می­رسیدند و از آن­جا راه جنوب خلیج فارس که مسیر دشواری بود، می­پیمودند و خود را به دریای عمان و سپس اقیانوس هند می­رسانیدند. طبیعتاً جزیره بحرین با دیگر بنادر و جزایر واقع در آب­ها و سواحل ایران، ارتباط دریایی گسترده­ای داشت.[149]

بحرین علاوه بر اهمیت اقتصادی و بازرگانی، به لحاظ سیاسی نیز همواره در قبل و بعد از اسلام، مورد توجه پادشاهان و حاکمان این ناحیه قرار داشت؛ در دوره هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان، بارها پادشاهان ایران برای تثبیت حاکمیت خود بر این نواحی و سرکوب شورش­های محلی، به این ناحیه لشکرکشی می­کردند.[150] در دوره اسلامی نیز شاهد فعالیت­های سیاسی گسترده­ای در ناحیه بحرین بر ضد حاکمان عباسی هستیم که نخستین بار در شورش زنگیان متبلور گشت و اندکی بعد در اوایل قرن چهارم هجری با تسلط قرمطیان بر این ناحیه که خواستار براندازی حکومت عباسیان بودند، به اوج خود رسید.[151] در دوره­های متأخرتر نیز این ناحیه به لحاظ فرهنگی (حضور و فعالیت گسترده شیعیان بحرینی)، از نواحی هم­جوارش در شبه جزیره عربستان متمایز می­گردید.

علاوه بر جزایر مذکور، در آب­های خلیج فارس، جزایر دیگری، به ویژه در حوزه ولایت اردشیر خره فارس، وجود داشتند که به دلیل اهمیت کمتر آنها از لحاظ بندری و تجاری، از ذکر آنها صرف­نظر کردیم.

پی­نوشت­ها:
* دانش­آموخته حوزه علمیه قم و دکترای تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی.
1 . یاقوت حموی، معجم البلدان، (بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1399ق)ج2، ص257.
2 . همان، ج 4، ص 322.
3 . همان، ج 3، ص 260؛ زکریا بن محمد قزوینی، آثارالبلاد و اخبار العباد، (تهران، امیرکبیر، 1372ش)، ص 145.
4 . لسترنج، گای، جغرافیای تاریخی سرزمین­های خلافت شرقی، ترجمه محمود عرفان، (تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1377) ص 260.
5 . یاقوت، پیشین، ج 2، ص 349.
6 . همان، ج 5، ص 94.
7 . محمد بن احمد مقدسی، احسن التقاسیم، (بیروت، داراحیاء التراث الاسلامی، 1932م) ص 135 و 416؛ ابن جعفر قدامه، الخراج، (مصر، دارالکتاب، بی­تا) ص 194.
8 . یاقوت، پیشین، ج 6، ص 408؛ ابن خردادبه، المسالک و الممالک، ترجمه قره­چانلو، (تهران، نشر نو، 1347ش) ص 35-40.
9 . ابواسحق ابراهیم اصطخری، المسالک و الممالک، (تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1347ش) ص 97؛ احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، (تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1347ش) ص 386؛ مقدسی، پیشین، ص 447.
10 . لسترنج، پیشین، ص 291.
11 . علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ترجمه پاینده، (تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1371) ج 1، ص 238.
12 . مقدسی، پیشین، ص 423.
13 . ابن رسته، الاعلاق النفیسه، ترجمه قره­چانلو، (تهران، امیرکبیر، 1364) ص 97.
14 . پاول شوالتس، جغرافیای تاریخی فارس، ترجمه جهاندار، (تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1372ش) ص 163.
15 . همان.
16 . یاقوت، پیشین، ج 4، ص 699.
17 . همان، ج 1، ص 502.
18 . اصطخری، پیشین، ص 34.
19 . حمدالله مستوفی، نزهة القلوب، (تهران، دنیای کتاب، 1362ش) ص 177.
20 . مقدسی، پیشین، ص 426؛ ناصرخسرو، سفرنامه، (تهران، بی­نا، 1358ش) ص 90.
21 . همان.
22 . مستوفی، پیشین، ص 178؛ احمد بن محمد بن فقیه همدانی، مختصر کتاب البلدان، (لیدن، بریل، 1302ق) ص 114.
23 . مقدسی، پیشین، ص 427.
24 . مستوفی، پیشین، ص 178.
25 . مقدسی، پیشین، ص 443.
26 . همان، ص 453.
27 . همان، ص 456.
28 . اصطخری، پیشین، ص 125.
29 . مقدسی، پیشین، ص 456.
30 . ابن خردادبه، پیشین، ص 95؛ ابن فقیه، پیشین، ص 132؛ مقدسی، ­پیشین، ص 457؛ بلاذری، پیشین، ص 388.
31 . یاقوت، پیشین، ج 1، ص 552.
32 . همان.
33. شوالتس، ­پیشین، ص 167.
34 . مقدسی، پیشین، ص 453.
35 . همان، ص 426؛ اصطخری، پیشین، ص 34.
36 . همان.
37 . همان.
38 . اصطخری، ­پیشین، ص 153؛ مسعودی، ­پیشین، ج 1، ص 238.
39 . ابن حوقل، صوره الارض، (لیدن، بریل، 1302ق) ص 185.
40 . مقدسی، پیشین، ص 442.
41 . مستوفی، پیشین، ص 178.
42 . یاقوت، پیشین، ص 502.
43 . لسترنج، پیشین، ص 294.
44 . مقدسی، پیشین، ص 426.
45 . اصطخری، پیشین، ص 32.
46 . یاقوت، پیشین، ج 2، ص 122.
47 . شوالتس، پیشین، ص 165.
48 . ابن فقیه، پیشین، ص 196.
49 . بلاذری، پیشین، ص 388.
50 . اصطخری، پیشین، ص 34.
51 . مقدسی، پیشین، ص 426.
52 . اصطخری، پیشین، ص 34.
53 . همان، ص 134 و ابن حوقل، پیشین، ص 39.
54 . مقدسی، پیشین، ص 426.
55 . قزوینی، پیشین، ص 217.
56 . اصطخری، پیشین، ص 34؛ ابن حوقل، پیشین، ص 213؛ مسعودی، پیشین، ج 1، ص238.
57 . ابن حوقل، پیشین، ص 185.
58 . مقدسی، پیشین، ص 456.
59 . شوالتس، پیشین، ص 166.
60 . اصطخری، پیشین، ص 130.
61 . شوالتس، پیشین، ص 108 و 109.
62 . لسترنج، پیشین، ص 279.
63 . همان.
64 . اصطخری، پیشین، ص 135.
65 . مقدسی، پیشین، ص 426.
66 . شوالتس، پیشین، ص 112.
67 . اصطخری، پیشین، ص 106.
68 . لسترنج، پیشین، ص 279.
69 . اصطخری، پیشین، ص 141.
70 . همان، ص 34.
71 . همان، ص 106؛ ابن خردادبه، پیشین، ص 44؛ ابن فقیه، پیشین، ص 201.
72 . همان، ص 141.
73 . یاقوت، پیشین، ج 4، ص 247 و مقدسی، پیشین، ص 451.
74 . ابن حوقل، پیشین، ص 205.
75 . لسترنج، پیشین، ص 278.
76 . ابن خردادبه، پیشین، ص 35؛ یاقوت، پیشین، ج 8، ص 356.
77 . مستوفی، پیشین، ص 172.
78 . یاقوت، پیشین، ج 5، ص 103.
79 . اصطخری، پیشین، ص 147.
80 . ابن بلخی، فارسنامه، (تهران، انجمن آثار ملی، 1348ش) ص 54.
81 . مقدسی، پیشین، ص 431.
82 . یاقوت، پیشین، ج 5، ص 103.
83 . مقدسی، پیشین، ص 454.
84 . اصطخری، پیشین، ص 135.
85 . همان، ص 128.
86 . همان، ص 130.
87 . مستوفی، پیشین، ص 200.
88 . مقدسی، پیشین، ص 454.
89 . یاقوت، پیشین، ج 2، ص 711.
90 . اصطخری، پیشین، ص 34.
91 . همان، ص 34؛ ابن حوقل، پیشین، ص 188.
92 . همان، ص 105.
93 . شوالتس، پیشین، ص 111.
94 . اصطخری، پیشین، ص 140.
95 . ابن حوقل، پیشین، ص 104 و ابوالفداء، اسماعیل­بن محمد، تقویم البلدان، (بیروت، دارصادر، بی­تا) ص 330.
96 . یاقوت، پیشین، ج 2، ص 771؛ لسترنج، پیشین، ص 277.
97 . اصطخری، پیشین، ص 116.
98 . ابن حوقل، پیشین، ص 188.
99 . یاقوت، پیشین، ج 8، ص 478.
100 . شوالتس، پیشین، ص 113.
101 . یاقوت، پیشین، ج 8، ص 478.
102 . لسترنج، پیشین، ص 277.
103 . مستوفی، پیشین، ص 171.
104 . همان، ص 200.
105 . یاقوت، پیشین، ج 3، ص 846.
106 . همان، ج 8، ص 478.
107 . همان.
108 . محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، (قم، انتشارات ارومیه، 1378) ج 2، ص 820.
109 . یاقوت، پیشین، ج 1، ص 204.
110 . همان، ج 3، ص 846.
111 . ابن حوقل، پیشین، ص 181.
112 . اصطخری، پیشین، ص 114.
113 . ابن فقیه، پیشین، ص 11.
114 . یاقوت، پیشین، ج 2، ص 711.
115 . طبری، پیشین، ج 2، ص 349.
116 . اصطخری، پیشین، ص 141.
117 . مستوفی، پیشین، ص 254.
118 . مقدسی، پیشین، ص 427.
119 . یاقوت، پیشین، ج 7، ص 170.
120 . مستوفی، پیشین، ص 181.
121 . ابن بطوطه، سفرنامه، ترجمه محمد علی موحدی، (تهران، انتشارات آگاه، 1370ش) ج 2، ص 240.
122 . لسترنج، پیشین، ص 313.
123 . همان، ص 340.
124 . اصطخری، پیشین، ص 169.
125 . مستوفی، پیشین، ص 192.
126 . ابن بطوطه، پیشین، ج 2، ص 23.
127 . اصطخری، پیشین، ص 169.
128 . مقدسی، پیشین، ص 430.
129 . علی یزدی، ظفرنامه، (تهران، بی­نا، 1336ش) ص 135.
130 . لسترنج، پیشین، ص 342.
131 . همان.
132 . ابن خردادبه، پیشین، ص 54.
133 . اصطخری، پیشین، ص 169.
134 . مقدسی، پیشین، ص 473.
135 . ابن حوقل، پیشین، ص 216.
136 . لسترنج، پیشین، ص 337.
137 . اصطخری، پیشین، ص 107.
138 . ابن خردادبه، پیشین، ص 62.
139 . یاقوت، پیشین، ج 4، ص 342.
140 . ابن خردادبه، پیشین، ص 62.
141 . همان.
142 . همان.
143 . ابن حوقل، پیشین، ص 183.
144 . اصطخری، پیشین، ص 32.
145 ابن خردادبه، پیشین، ص 62.
146 . یاقوت، پیشین، ج 4، ص 215.
147 . اقتداری، آثار شهرهای باستانی سواحل و جزایر خلیج فارس و دریای عمان (تهران، انجمن آثار ملی، 1348ش) ص 887.
148 . یاقوت، پیشین، ج 1، ص 219؛ اقتداری، پیشین، ص 887.
149 . همان، ص 276.
150 . اقتداری، پیشین، ص 895.
151 . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1418) ج 6، ص 72 و ج7، ص 38.
منابع
- ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1418ق).
- ابن حوقل، صوره الارض، (لیدن، بریل، 1302ق).
- ابن خردادبه، المسالک و الممالک، ترجمه قره­چانلو، (تهران، نشر نو، 1371).
- ابن بطوطه، سفرنامه، ترجمه محمد علی موحدی، (تهران، انتشارات آگاه، 1370ش).
- ابن بلخی، فارسنامه، (تهران، انجمن آثار ملی، 1348ش).
- ابن جعفر قدامه، الخراج، (مصر، دارالکتاب، بی­تا).
- ابن رسته، الاعلاق النفیسه، ترجمه قره­چانلو، (تهران، امیرکبیر، 1364ش).
- ابن فقیه همدانی، احمد بن محمد، مختصر کتاب البلدان، (لیدن، بریل، 1302ق).
- ابوالفداء اسماعیل بن محمد، تقویم البلدان، (بیروت، دارصادر، بی­تا).
- اصطخری، ابواسحق ابراهیم، المسالک و الممالک، (تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1347ش).
- اقتداری، آثار شهرهای باستانی سواحل و جزایر خلیج فارس و دریای عمان (تهران، انجمن آثار ملی، 1348ش).
- بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، (تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1347).
- شوالتس، پاول، جغرافیای تاریخی فارس، ترجمه جهاندار، (تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1372ش).
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، (انتشارات ارومیه، 1378ش).
- قزوینی، زکریا بن محمد، آثارالبلاد و اخبار العباد، (تهران، امیرکبیر، 1372ش).
- لسترنج، گای، جغرافیای تاریخی سرزمین­های خلافت شرقی، ترجمه محمود عرفان، (تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1377ش).
- مستوفی، حمدالله، نزهة القلوب، (تهران، دنیای کتاب، 1362ش).
- مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ترجمه پاینده، (تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1371ش).
- مقدسی، محمد بن احمد، احسن التقاسیم، (بیروت، داراحیاء التراث الاسلامی، 1932).
- ناصرخسرو، سفرنامه، (تهران، بی­نا، 1358ش).
- یاقوت حموی، معجم البلدان، (بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1399).
- یزدی، علی، ظفرنامه، (تهران، بی­نا، 1336ش).

http://www.shareh.com/persian/magazine/tarikh_i/29/03.htm

تحریف نام خلیج فارس از سوی رودریک اوون-http://parssea.org/

خلیج فارس، نامیست به قدمت بیش از 2000 سال. و مسئله جعل نام خلیج فارس توهم و داستانیست بهکوتاهی عمر کشورهای حاشیه دریای پارس.


نقشه رسمی ایران در سازمان ملل متحد

به گزارش مشرق نیوز

خلیج فارس، دریای پارس، الخلیج الفارسی، دریای ایران، بحر فارس، خلیج ایران و … را هرچه که بنامیم و هرچه در لابه­‌لای صفحات تاریخ بگردیم، نه تنها اثری از عربی بودن آن نیست، بلکه تنها بر پارسی بودن این آبراه مستندات بیشتر میابیم و بر نام­‌های با پسوند پارسی و فارسی آن افزوده می­‌شود.

اما چه اتفاقی در این چند سال رخ داده که اعراب حاشیه دریای پارس را که مجموعاً بیش از نیم قرن از استقلال کشورهای آن­ها نمی­‌گذرد دچار توهمی به نام خلیج عربی کرده است؟ توهمی که تنها محدود به نام خلیج فارس نیست بلکه تا ادعای مالکیت بر جزایر ایرانی خلیج فارس نیز پیش رفته است.

آغاز جعل نام خلیج فارس

در پی حمله انگلستان به جزیره خارک در سال 1837، دولت وقت ایران به این سیاست جدایی‌طلبانه انگلیس در خلیج فارس اعتراض کرد و رسماً به دولت انگلیس هشدار داد تا دست از این فتنه‌گری بردارد. این هشدار ایران باعث شد روزنامه تایمز لندن در سال 1840 برای نخستین بار خلیج فارس را “دریای بریتانیا” بخواند. اما این نامگذاری به قدری بی‌پایه و اساس بود که در هیچ جای دیگری به کار نرفت.

به دنبال ملی شدن صنعت نفت ایران در سال 1950 و خلع ید شدن شرکت‌های انگلیسی و قطع ارتباط میان ایران و انگلیس، وزیر مستعمرات انگلیس برای نخستین بار این نام جعلی را به کار برد. در آن سال‌ها، کشورهای جنوبی خلیج فارس یا مستعمره و یا تحت‌الحمایه انگلیس بودند.

دولت انگلیس نیز به منظور تلافی ملی شدن صنعت نفت ایران کتابی را به قلم رودریک اون (Roderick Oven) ، یکی از جاسوسان انگلیس، به نام حباب‌های طلایی در خلیج عربی -

Golden Bubbles’s of  Arabic Gulf - در سال 1957 به چاپ رسانید. این کتاب که بلافاصله به زبان عربی ترجمه شد سرآغازی بر تحریف نام خلیج فارس بود.

نقشه خلیج فارس در موزه شیخ سعید آل مکتوم حاکم پیشین دبی که در آن کلمه “Persian” به طرز ناشیانه‌ای پاک شده است

دولت‌های عربی رفته رفته از به کار بردن نام خلیج فارس سرباز زدند. در سال 1960 پس از امضای پیمان صلح کمپ دیوید و قطع ارتباط ایران و مصر، سران شرکت‌کننده در کنگره حزب بعث در دمشق طی جلسه‌ای خواستار تغییر نام خلیج فارس به نام جعلی خلیج عربی بدون هیچ سند و مدرک قانونی شدند. به دنبال این تصمیم، و به منظور دستیابی به مقاصد سیاسی، نام تاریخی “خلیج فارس” از کتاب‌های درسی کشورهای عربی حذف و نام جعلی “خلیج عربی” جایگزین آن شد.

هرچند ذکر تمام اسناد موجود در اثبات نام خلیج فارس به صدها صفحه کتاب نیاز دارد، اما برای مروری دوباره بر سوابق تاریخی ثبت شده از خلیج فارس، برخی از کهن­ترین این اسناد را در ادامه آورده شده است. برخی از این اسناد مربوط به دوران پیش از میلاد مسیح (ع) می­باشند.

 اسناد تاریخی در اثبات نام خلیج فارس

از قرن پنجم پیش از میلاد نام این منطقه خلیج‌فارس بوده است. در واقع، یونانی‌ها و رومی‌ها و پس از آنها روم شرقی و امرای عباسی و جغرافیادانان اسلامی همواره این نام را برای این آبراه بکار برده‌اند و در کتب تاریخی از جمله طبری، یعقوبی و مسعودی نیز همین نام به کار رفته است. پس از ورود پرتغالی‌ها و اسپانیایی‌ها نیز شاهدیم که در اسناد آنها هم این نام مورد استفاده قرار گرفته و در برهه‌‌ای که انگلیسی‌ها و فرانسوی‌ها وارد می‌شوند نیز نام خلیج‌فارس، همین بوده است و همچنین در دایره‌المعارف بریتانیا، آمریکا، شوروی سابق و در اسناد سازمان ملل متحد نام خلیج‌فارس پایدار مانده است.

نقشه‌ای مربوط به سال 1689 در دانشگاه آمستردام

 

در تمامی نقشه‌ها و اطلس‌های کهن و امروزی آبراه جنوب ایران “خلیج فارس” نامیده شده است. در کشورهای عربی نیز تا دهه 70 این آبراه “خلیج فارس” نامیده می‌شد. برای نمونه، در اطلس “العراق فی الخوارط القدیمه” به ترسیم دکتر احمد سوسه (بغداد 1959) شامل 40 نقشه از منابع عربی قرون وسطی. در نقشه‌های ارائه‌شده از سوی کشورهای عربی به دادگاه بین‌المللی برای حل اختلافات پیرامون خطوط مرزی نام “خلیج فارس” ذکر شده است. در اطلس “کویت فی الخوارط العالم” نیز نام “خلیج فارس” در نقشه‌ها به کار رفته است. در اطلس “”Alkuwait Ghara fi Alkharaet Altarikhieh” حدود 200 نقشه وجود دارد که در آن‌ها نام خلیج فارس به کار رفته است.

نقشه پیترو کوپو ایتالیایی مربوط به سال 1520

 

 

کارشناسان و پژوهشگران سازمان ملل که درباره سابقه تاریخی نام “خلیج فارس” مطالعات انجام دادند، یکپارچه به این نتیجه رسیدند که نام این آبراه “خلیج فارس” است. در طول قرن‌های پیشین، و دستکم در طول 2500 سال گذشته، یعنی از زمان امپراطوری پارس‌ها ، تاریخ‌نگاران این منطقه آبی را “خلیج فارس” می‌خوانده‌اند. آرنولد ویلسون، در یکی از کتاب‌هایش در سال 1928 در این باره اشاره می‌کند: ”نه در گذشته و نه در زمان حال، هیچ کانال آبی‌ای به اندازه خلیج فارس مورد توجه زمین‌شناسان، باستان‌شناسان، جغرافیدانان، بازرگانان، سیاستمداران، کاوشگران و دانشمندان قرار نگرفته است… این کانال آبی دستکم از 2200 سال گذشته همواره دارای هویتی ایرانی بوده است.”

نقشه ایران  توسط بوئن  1747 در دوره افشاریه که نام “Persian Sea” “دریای پارس” در آن به وضوح قابل مشاهده است

این نقشه را امانوئل بوئن جغرافی‌دان بریتانیایی ترسیم کرده است

 کمتر  سند مکتوبی از پیش از امپراطوری پارس‌ها به جای مانده است، اما در تاریخ و فرهنگ شفاهی، ایرانیان این آب‌ جنوبی را “دریای جم”، “دریای ایران” و “دریای پارس” می‌خواندند. در طول سال‌های 330 تا 559 پیش از میلاد، همزمان با حکومت امپراطوری پارس‌ها بر ناحیه خاورمیانه امروزی، به خصوص تمام منطقهخلیچ فارس و بخش‌هایی از شبه جزیره عربستان، نام “دریای پارس” به کرات در اسناد نوشتاری قید شده است.

نقشه ای مربوط به زمان صفویه به ترسیم اسحاق تیرون

 

فیثاغورث نیز در سفرنامه خود این آبراه را “دریای پارس” نامیده است. در طول تاریخ “خلیج عربی” نه “خلیج فارس”، بلکه دریای سرخ بوده است.

یکی از مهم‌ترین اسناد در این زمینه نقشه جهان به ترسیم هکاتوس (472 تا 509 پیش از میلاد) است. در این نقشه “خلیج فارس” و خلیج عرب (دریای سرخ) به وضوح از یکدیگر تمیز داده شده‌اند.

نقشه جهان به ترسیم هرودوت مورخ یونانی حدود 500 سال پیش از میلاد. در این نقشه نیز خلیج عربی همان دریای سرخ (بحر احمر) امروزی است.

 

در نقشه هرودوت، مورخ مشهور یونان (425 تا 484 پیش از میلاد) نیز خلیج عربی همان دریای سرخ امروزی معرفی شده است.

خلیج فارس در نقشه هکاتئوس مربوط به 500 سال پیش از میلاد

 

نقشه‌های بسیاری که تا قرن هشتم توسط دانشمندان و جغرافیدانانی مانند هکاتئوس، هرودوت، کلودیوس بطلیموس، … و در دوران اسلامی، محمد بن موسی خوارزمی، ابو یوسف اسحاق کندی، ابوریحان بیرونی و غیره ترسیم شده‌اند ذکر شده است که دریای بزرگی در جنوب ایران به نام “دریای پارس”، “خلیج پارس”، “دریای فارس”، “خلیج فارس”، “بحر فارس”، سینوس پرسیکون (به لاتین به معنای خلیج پارس) و “مار پرسیکوم”(به لاتین به معنای خلیج پارس) و … قرار گرفته است. در کتابی به نام ”Persilus Aryateria ”جهانگردی یونانی مربوط به قرن یکم پس از میلاد دریای سرخ را خلیج عربی، اقیانوس هند را “دریای آریاتریا”،آب‌های ساحل عمان را “دریای پارس” و خلیج جنوب ایران را “خلیج فارس” نامیده است.

 

نقشه مصر در زمان عثمانیان که در آن خلیج فارس با عنوان “خلیج العجم” مشخص شده است

از سال 1507 تا 1960 در دستکم ده قرارداد میان کشورهایی مانند کویت، عربستان، عثمانی، امارات عربی، به زبان انگلیسی و عربی، نام “خلیج فارس” به کار رفته است. برخی از این قراردادها از این قرارند:

1. قرارداد منع برده‌داری1947.

2. قرارداد دائمی صلح 1853

3. پیمان خرید و فروش برده 1856

4. قرارداد استقلال کویت (این سند در 19 ژوئن 1961 در دبیرخانه سازمان ملل به ثبت رسید)

5. پیمان تعیین خطوط مرزی عراق و کویت در سال 1996

 

دستورالعمل سازمان ملل برای استفاده از نام خلیج فارس

در سال 1994 سازمان ملل متحد دستورالعملی ویرایشی صادر کرده که در آن استفاده از نام صحیح “خلیج فارس”، الزامی شده است.

دستورالعمل دبیرخانه سازمان ملل در مورد رعایت نام کامل “خلیج فارس” در مکاتبات رسمی، آثار و بیانیه‌ها

در این دستورالعمل به تاریخ 18 اوت سال 1994 آمده است: ” بار دیگر توجه کارکنان به دستورالعمل ویرایشیST/CS/SFR.A/29 در خصوص استفاده از نام “خلیج فارس” جلب می‌شود. هدف از این الحاقیه این است تا نسبت به استفاده دقیق از این عبارت در مستندات، انتشارات و بیانیه‌های آماده شده از سوی دبیرخانه، دقت مبذول گردد.”

این عبارت در دستورالعمل مزبور بیشتر جلب توجه می‌کند: “عبارت کامل “خلیج فارس” در تمام موارد باید به جای عبارت کوتاه‌تر “خلیج” مورد استفاده قرار گیرد. حتی در صورت تکرار عبارت نیز باید عبارت کامل [خلیج فارس] درج شود.”

نشنال جئوگرافیک و تحریف نام خلیج فارس

با این که تحریف نام خلیج فارس به سال‌ها پیش بازمی‌گردد، در پی چاپ نقشه‌ای در یکی از شماره‌های مجله نشنال جئوگرافیک در سال 2004 بود که این موضوع توجه همگان را به خود جلب کرد. در این نقشه نام “خلیج عربی” در اندازه کوچک‌تر و داخل پرانتز در کنار نام “خلیج فارس” نوشته شده بود.

در پی این اقدام نشنال جئوگرافیک، ایران فروش این مجله را ممنوع و از فعالیت گزارشگران این مجله در ایران جلوگیری کرد و خواستار تصحیح اشتباه شد.

تحریف نام خلیج فارس در نقشه منتشر شده از سوی نشنال جئوگرافیک

 مردم نیز بیکار ننشستند و دست به نوعی حمله و یا به اصطلاح “بمباران گوگلی” زدند. بمباران گوگلی به مفهوم تلاش جهت افزایش رتبه عبارات مختلف به هنگام جستجوی آن عبارات از طریق موتورهای جستجوگر می باشد. این اتفاق زمانی روی می دهد که تعداد لینک های صفحه مورد نظر به میزان قابل ملاحظه ای زیاد باشد. تعداد لینک های صورت گرفته بر یک صفحه یکی از مهمترین عوامل در رتبه بندی وب سایت ها توسط گوگل و دیگر موتورهای جستجوگر بوده و موجب تعیین جایگاه آن سایت به هنگام جستجو می گردد.

 بمباران گوگلی در این مورد به مفهوم وجود تعداد قابل ملاحظه ای لینک بر روی وب سایت ها و وبلاگ هایی است که دارای نام خلیج فارس می باشند. این کار موجب افزایش رتبه این سایت به هنگام جستجوی عبارتPersian Gulf در گوگل و سایر موتورهای جستجوگر می گردد.

گروهی از وبلاگ نویسان ایرانی نیز در اعتراض به اقدام این موسسه اقدامی هماهنگ را سازماندهی و اجرا کرده اند..این وبلاگ نویسان، صفحه ای در شبکه اینترنت به راه انداخته اند به اسم خلیج عربی اما وقتی کاربران وارد این صفحه می شوند، با این جمله روبرو می شوند که ”خلیجی با این نام وجود ندارد”.

صفحه‌ای که کاربران پس از جستجوی نام خلیج عربی با آن روبرو می‌شدند

در نهایت، نشنال جئوگرافیک تسلیم شد. در 30 دسامبر 2004 نسخه جدیدی از این اطلس را منتشر ساخت، این بار بدون عبارت داخل پرانتز و با این توضیح که: “این آبراه که از نظر تاریخی خلیج فارس نام دارد، از سوی برخی خلیج عربی خوانده می‌شود.”. 

گفتنی است توضیح مشابهی نیز در خصوص جزایر سه گانه ایرانی خلیج فارس نیز داده شده است که این جزایر مورد ادعای امارات و اشغال شده از سوی ایران می‌باشند.**

تصویر نقشه اصلاح شده نشنال جئوگرافیک با توضیح در مورد نام خلیج فارس

بمباران گوگلی در این مورد به مفهوم وجود تعداد قابل ملاحظه ای لینک بر روی وب سایت ها و وبلاگ هایی است که دارای نام خلیج فارس می باشند. این کار موجب افزایش رتبه این سایت به هنگام جستجوی عبارتPersian Gulf در گوگل و سایر موتورهای جستجوگر می گردد.

گروهی از وبلاگ نویسان ایرانی نیز در اعتراض به اقدام این موسسه اقدامی هماهنگ را سازماندهی و اجرا کرده اند..این وبلاگ نویسان، صفحه ای در شبکه اینترنت به راه انداخته اند به اسم خلیج عربی اما وقتی کاربران وارد این صفحه می شوند، با این جمله روبرو می شوند که “خلیجی با این نام وجود ندارد.”

در نهایت، نشنال جئوگرافیک تسلیم شد. در 30 دسامبر 2004 نسخه جدیدی از این اطلس را منتشر ساخت، این بار بدون عبارت داخل پرانتز و با این توضیح که: “این آبراه که از نظر تاریخی خلیج فارس نام دارد، از سوی برخی خلیج عربی خوانده می‌شود.”

بازی گوگل در زمین اعراب حاشیه خلیج فارس

حذف نام خلیج فارس از روی نقشه گوگل

به تازگی گوگل نیز نام “خلیج فارس” را از روی نقشه خود حذف کرده است. این اقدام خشم ایرانیان را برانگیخته است. این که این فضای آبی میان ایران و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس اکنون در نقشه‌ گوگل بی‌نام است خود نشانگر حساسیت بالای این موضوع است.

شرکت گوگل ادعا کرده است که دلیل نشان ندادن نام خلیج فارس در سرویس نقشه‌اش – گوگل‌مپ – این است که می‌خواهد وارد مناقشه‌های سیاسی بر سر نام این دریا نشود.

مایکل دالوو، مدیر روابط عمومی شرکت گوگل در بریتانیا در مصاحبه­ای گفته این شرکت هیچ گونه “موضع سیاسی نمی‌گیرد” و از آن‌جا که “بعضی از مردم دنیا این آبراهه را (Arabian Gulf خلیج عربی) می‌نامند، برای پرهیز از ورود به یک مناقشه سیاسی، نامی برای این خلیج روی نقشه‌اش ظاهر نمی‌شود.”

گوگل می‌گوید: “سیاستش این نیست که همه مناطق جهان را روی سرویس نقشه‌اش نامگذاری کند.” اما این شرکت مثالی از دریا یا منطقه دیگری در جهان که مثل خلیج فارس، نامی برای آن روی سرویس نقشه‌اش ظاهر نشود، ارائه نکرد.
این در حالی است که در نرم‌افزار دیگر این شرکت به نام گوگل‌ارث، نام‌های خلیج فارس و خلیج عربی در کنار هم نمایش داده می‌شوند.

سخنگوی گوگل گفته این نرم‌افزار کلاً جزئیات بیشتری نسبت به گوگل‌مپ نمایش می‌دهد و عبارت “خلیج عربی” را “برای کمک به کاربرانی که خلیج فارس را به نامی دیگر می‌شناسند” در نرم‌افزار “گوگل‌ارث” وارد کرده است.
گوگل گفته سیاست کلی‌اش درباره نام‌ها، استفاده از “نام‌های مورد استفاده ساکنان منطقه” است و چون بعضی ساکنان حاشیه جنوبی خلیج فارس از نام دیگر استفاده می‌کنند، آن را در گوگل‌ارث در کنار نام خلیج فارس نمایش می‌دهد.

مردم ایران این بار نیز به کمک ابزار “بمباران گوگلی” سعی در خنثی کردن این قدام نموده‌اند.

دستورالعمل خبرگزاری رویترز برای تحریف نام خلیج فارس

خبرگزاری رویترز نیز همراه با دیگر نشریات و رسانه‌هایی که با اعراب حاشیه‌خلیج فارس قرارداد جعل نام بسته‌اند، در بخش راهنمای نگارش خبرنگاران خود، به جای واژه خلیج فارس، واژه خلیج را جهت استفاده خبرنگاران خود پیشنهاد داده است.

دستورالعمل رویترز برای استفاده از واژه خلیج به جای نام “خلیج فارس”

نظر تاریخ‌دانان و محققین در مورد نام خلیج فارس

نام خلیج فارس به قدری بدیهی و مستند است که تمامی تاریخ‌دانان بی‌طرف با نگاه کارشناسانه صحت این نام را تأیید کرده‌اند.

دکتر پیروز مجتهدزاده کارشناس مسائل سیاسی در این باره ‌می‌گوید:

نام خلیج  فارس از لحاظ تاریخی به ایران قدیم و یونان قدیم برمی گردد و جغرافی‌دانان عرب و دیگران تا مدتهای مدید نام خلیج فارس را به کار می بردند.

وی اظهار داشت: مناطق جنوب خلیج فارس متعلق به ایران بود ولی انگلیسی‌ها سال 1850 وارد این مناطق شدند و با شیوخ قاسمی توافقنامه امضا کردند و آنها را تا سال 1935 تحت قیمومیت خود درآوردند. شیوخ قاسمی تا سال 1950 گذرنامه نداشتند و با گذرنامه های ایرانی تردد می کردند و پول رایج آنها هم ریال ایران بود.

 

دکتر پیروز مجتهدزاده – کارشناس مسائل سیاسی و استاد دانشگاه تربیت مدرس

این استاد دانشگاه با اشاره به روند تاریخی تلاش برای جعل نام خلیج فارس نوشت: در این دوره (نیمه اول قرن بیستم) بود که افسر استعماری بریتانیا در بحرین، سر چارلز بلگریو (Charles Belgrave) پس از تکمیل برنامه ایران‌زدایی قبایل عربی وابسته به ایران در کرانه‌های جنوبی خلیج فارس، در سال ‪ ۱۹۳۵‬به دولت خود در لندن پیشنهاد داد از آنجا که کار عربی کردن جنوب خلیج فارس تا آن تاریخ کامل شد، هنگام آن فرا رسیده است که آنان نام خلیج فارس را نیز به خلیج عربی تغییر دهند، ولی پرونده پیشنهادی او مورد بی‌اعتنایی دولتش قرار گرفت.

 

چارلز بلگریو در کنار شیخ سلمان بن حمد آل خلیفه حاکم بحرین از 1942 تا 1961

 

مجتهدزاده می‌افزاید: بلگریو ایده‌های استعماری خود را متوقف نکرد و در دهه ‪ ۱۹۵۰‬به عنوان مشاور شیخ بحرین، او را وادار کرد تا از نام جعلی یاد شده استفاده کند. این خبر که از سوی بی‌بی‌سی پخش شد، سخت مورد اعتراض دولت ایران قرار گرفت. اگرچه بی‌بی‌سی در واکنش به آن اعتراض، قویا متعهد شد که از تکرار نام جعلی به جای نام تاریخی خلیج فارس که اصالتش مورد تایید کمیسیون سازمان ملل برای یکپارچگی نام‌های جغرافیایی بوده است، خودداری خواهد کرد.

دکتر محمد عجم:

تا آنجایی که من تحقیق کرده ام اولین کسی که  نام خلیج فارس را تحریف کرده و از کار دفاع کرده  است   رودریک اوون بوده است او همکار چارلز بلگریو  بود کتابی  نوشت بنام حبابهای طلایی در خلیج عربی

 The golden bubble Arabian gulf documentary.

 و در مقدمه  کتاب خود نوشت  چرا خلیج عربی ؟ من هرگز نقشه ای یا نوشته ای ندیده ام که خلیج عربی گفته باشد ولی بهتر است بگوییم خلیج عربی چون مردمان سواحل این خلیج عرب هستند و ادب حکم می کند که خلیج عربی بکار بریم .

او  این کتاب را در اوج دشمنی بریتانیا با ایران نوشت زمانیکه نفت ملی شده و دست طمع پیر استعمار از نفت ایران کوتاه شده بود طبیعی بود که  به عنوان یک انگلیسی از منافع انگلستان حمایت کند و ضد منافع ایران بنویسد. تا قبل از او هیچ فردی در دفاع از  تحریف نام خلیج فارس سخن ننوشته است و در هیچ نوشته و مکتوب عربی خلیج عربی بکار نرفته است. تا زمانیکه کتاب او در سال 1958  در  المجله العربی در کویت معرفی شد و نام تحریف شده  وارد ادبیات عرب گردید. این کتاب تحت عنوان فقاهة الذهبیه فی خلیج عربی ترجمه شد.  رئیس جمهور عراق قاسم  همان سال و ناصر در سال 1964  خلیج عربی بکار بردند . از این زمان این واژه کم کم  وارد رسانه های عربی شد بخصوص در کویت و عراق.

دکتر نجیبی استاد ادبیات فارسی نیز درباره نام خلیج فارس گفته است:

برخی از جغرافی نویسان قدیم اسلام مفهوم خلیج فارس را وسیع‌تر گرفته و آن را به تمام دریای جنوب ایران اعم از بحر عمان و خلیج فارس و حتی اقیانوس هند اطلاق کرده‌اند.

وی با اشاره به کتاب حدود عالم من المشرق الی مغرب که قدیمی‌ترین کتاب جغرافیا به زبان فارسی است و در 372 هجری تالیف یافته بیان می‌کند: در این کتاب نیز نام این دریا خلیج پارس آمده “خلیج پارس از حد پارس برگیرد با پهنای اندک تا به حدود سند” و در آن چنین نوشته شده است .

هم‌چنین محمد بن نجیب بکیران در کتاب جهان نامه که نسخه آن در روسیه چاپ شده و از تالیفات فارسی همان قرن است می‌نویسد”بحر کرمان پیوسته است به بحر مکران و جزیره کیش که مروارید از آنجای آورند در این دریاست و چون از بحر کرمان بگذری بحر پارس باشد و طول این دریا از حدود عمان تا نزدیکی سراندیب بکشد و بر جانب جنوب او جمله زنگبار است” که این خود دلالت بر قدمت نام خلیج فارس می‌کند.

این استاد دانشگاه به وجود نام خلیج فارس در کتاب های قبل از میلاد مسیح اشاره و عنوان کرد: (استرابن) جغرافی دان معروف یونانی که در نیمه آخر یک قرن قبل و یک قرن بعد از میلاد میزیست مکرر همین نام را در جغرافیای خود در مورد خلیج فارس بکار برده است و مخصوصا می‌نویسد که عرب‌ها بین دریای سرخ ( بحر احمر) و خلیج فارس جای دارند.

محمدرضا سحاب، مدیر موسسه جغرافیایی سحاب نیز درباره تحریف نام خلیج فارس می‌گوید:

پس از کودتای 23 در عراق عبدالکریم قاسم برای نخستین بار به صورت رسمی نام مجعول (خلیج عربی) را به جای خلیج فارس به کار برد و دولت ایران فقط به اعتراض به او بسنده کرد و به این ترتیب ما هنوز درگیر پرونده منحوس خلیج عربی هستیم.

 

محمدرضا سحاب، مدیر موسسه جغرافیایی سحاب

سحاب در اثبات نام خلیج فارس به سند قابل توجهی اشاره می‌کند: سال 65 اطلسی توسط دکتر احمد سوسه استان دانشگاه بغداد با عنوان اطلس العراق «فی الالخواص القدیمه» تالیف شد که پدرم – عباس شهاب – حاشیه‌نویسی ان را انجام داد اما در چاپ دوم این اطلس که مدتی بعد از کودتای عبدالکریم قاسم چاپ شد اسامی «فارس» و «فارسی» به طور ناشیانه ای مخدوش و کلمه «عرب» یا «عربی» به جای آن نوشته شده بود. وی با اشاره به اقدام نشنال جئوگرافیک در جعل نام خلیج فارس گفت: در آن زمان پدرم فوت کرده بود و من کتابی را در جواب این اقدام تالیف کردم و با حمایت وزیر ارشاد وقت 5 هزار جلد از این اطلس به دو زبان فارسی و انگلسی چاپ و به موسسات معتبر ارسال شد.

هدف از تحریف نام خلیج فارس

داوود هرمیداس باوند استاد حقوق و روابط بین الملل بر این باور است که تغییر نام خلیج‌فارس یکی از مظاهر استعماری بریتانیا بود که اعمال حاکمیت ایران را از سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در منطقهخلیج‌فارس کمرنگ کند.

.
البته از این موضوع نیز نباید غافل شد که این اقدام می تواند نوعی زمینه سازی از سوی اعراب در جهت تقویت ادعای مالکیت جزایر سه گانه بوموسی و تنب بزرگ و کوچک باشد .

برخی از شرکت‌های خارجی نیز که معاملاتی با شیوخ خلیج‌فارس دارند به خاطر حفظ منافع‌شان از این نام جعلی استفاده می‌کنند. بسیاری از آنها نیز سعی می‌کنند تنها به ذکر نام خلیج[فارس] بسنده کنند.

تلاش کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس برای تحمیل ماهیت عربی بر منطقه را تنها می‌توان در چارچوب اهداف سیاسی و قومیتی توجیه کرد. چرا که در برابر انبوه اسناد و نقشه‌های مؤید نام “خلیج فارس”، حتی یک برگ سند معتبر دال بر صحت ادعای آن‌ها وجود ندارد. همراه شدن این کشورهای نوظهور و تازه استقلال یافته که تا همین چند ده سال پیش اثری از آن‌ها بر روی نقشه‌های جغرافیایی نبود، با کشورهای غربی و سرازیر شدن درآمدهای نفتی این توهم را در حکام و شیوخ این کشورها به وجود آورده که می‌توانند تاریخ و هویت نداشته خود را با فشار سیاسی و تبلیغات و خرج کردن دلارهای نفتی کسب کنند. در این میان حمایت‌های غرب در تحریک شیوخ حاشیه‌نشین نیز بی تأثیر نبوده و اصولا کشورهای حاشیه خلیج فارس و مدعیان خلیج عربی و جزایر سه گانه به تنهایی و بدون حمایت غرب در حد و اندازه‌های مطرح کردن ادعاهای سرزمینی از این دست نیستند.

با وجود اسناد تاریخی و تایید‌های مکرر سازمان‌های بین‌المللی بر نام خلیج فارس، چرا غرب نیز از ادعاهای خرده-دولت‌های حاشیه خلیج فارس حمایت می‌کند و رسانه‌ها و ابزارهای مجازی تحت اختیار آن‌ها برای روشن نگه داشتن این آتش، هر از گاهی سنگی در تاریکی می‌اندازند و شیوخ حاشیه نشین را به تکرار ادعاهای بی‌پایه وادار می‌کنند؟

 نگاهی دیگر به جعل نام خلیج فارس

مسئله خلیج فارس و جعل نام آن، از مشترکاتی است که در داخل و خارج، همه ایرانیان با هر اعتقاد و گرایش سیاسی، متحد می‌کند و همگی لب به اعتراض به آن می‌گشایند. اما این کشورهای نه چندان دوست را چه می‌شود که دانسته و آگاهانه، عامل اتحاد ایرانیان می‌شوند؟ چه منفعتی در این اتحاد برای آن‌ها دیده شده که در تفرقه انداختن – به عنوان سیاست اصلی آن‌ها – متصور نیست؟ جمع کردن ایرانیان در زیر پرچم ملی‌گرایی و پررنگ‌ شدن حس وطن‌پرستی که در این مورد همواره تاکید بر تاریخ کهن ایران بوده است، چه ارمغانی برای آ‌ن‌ها خواهد داشت؟ پر رنگ شدن تمایلات ملی‌گرایانه در مردم و در تمام سطوح، از بالاترین سطوح سیاسی تا فرد فرد ایرانیان، در راستای کدام منافع این کشورها قابل توجیه و تفسیر است؟

اندکی تحلیل و تفکر در مورد دیگر زوایای این مسئله – علاوه بر تحلیل در سطح اسناد و حقانیت تاریخی نام خلیج فارس – می‌تواند راه را برای واکنش‌هایی هوشمندانه‌تر روشن سازد.

 در پایان برخی از اسناد مربوط به خلیج فارس آمده است.

 دانلود گزارش گروه کارشناسی نام‌های جغرافیایی سازمان ملل در مورد صحت و مستندات تاریخی نام خلیج فارس

برخی از نقشه‌های عربی که در آن بر نام خلیج فارس تاکید شده است.

پژوهش استاد محمد عجم درباره نام‌ خلیج فارس و دریای خزر

 

http://news.bbc.co.uk/2/hi/middle_east/4056543.stm

بیانیه‌های رسمی دبیرخانه سازمان ملل برای استفاده از نام کامل “خلیج فارس”

پژوهش استاد دکترمحمد عجم درباره نام‌ خلیج فارس و دریای خزر

تحریف نام خلیج فارس- http://parssea.org/


خلیج فارس و مترادف‌های آن در سایر زبان‌ها، اصیل‌ترین نام و نامی است بر جای مانده از کهن‌ترین منابع، که از سده‌های پیش از میلاد بطور مستمر در همه زبان‌ها و ادبیات جهانی استفاده شده‌است و با پارس، فارس، ایران و عجم ـ نام‌های ایران ـ و معادل‌های آن در سایر زبان‌ها گره خورده‌است.iraqi carpet persian gulf

این آبراهه در همه متون تاریخی و جغرافیایی عربی خلیج فارس و بحر فارس نامیده شده‌است با این حال، این نام‌گذاری از دهه ۱۳۳۰ خورشیدی از سوی ملی‌گراهای عرب مورد چالش واقع شده‌است. کشورهای عربی، از دهه ۱۹۶۰ میلادی و با گسترش اندیشه‌های پان عربی توسط جمال عبدالناصر از نام خلیج عربی استفاده می‌کنند. این مطلب طی یک بخشنامه از طرف اتحادیه عرب به همه کشورهای عربی رسماً ابلاغ شده‌است. اما سایر کشورهای جهان و سازمانهای بین المللی همچنان از نام تاریخی و کهن خلیج فارس بصورت رسمی استفاده می‌کنند و گاهی اوقات ممکن است در مکاتبات غیر رسمی برای سادگی و یا تحت نفوذ مالی عربی عبارت خلیج را بکار برند.

دلیل‌های طرفداران تغییرنام خلیج فارس

بعضی دولتها و قوم گرایان تندرو با انجام هزینه‌های سنگین تغییر نام خلیج فارس را بطور جدی و بی سر و صدا دنبال می‌کنند. بر اساس کتاب اسناد نام خلیج فارس، میراثی کهن و جاودان برهان‌های آنها بر موضوع های زیر استوار است:

زمانی که اروپاییان آن دریا را خلیج فارس نام گذاری کردند دولتهای قدرتمند مستقل عربی وجود نداشتند ولی امروزه کشورهای عربی بزرگی پیرامون این دریاهستندو جمعیت عرب در پیرامون خلیج از فارسهابیشتر هستند.

عربها حق دارند آبهایی را که پیرامون آنها است به نام مورد دلخواه خود بنامند.

پلینی مورخ رومی این دریا را خلیج عر.بی نامیده و در سال ۱۷۶۲ «کارستن نیبور» نوشته‌است: سواحل خلیج‌فارس تابع دولت ایران نیست

«رودریک اوون» در کتاب «حباب‌های طلایی در خلیج عربی، ۱۹۵۷» نوشته‌است: در همه نقشه‌هایی که دیده‌ام، خلیج‌فارس در آنها ثبت شده، اما من با زندگی در اینجا(بحرین) دریافتم که ساکنان دو سوی این دریا عرب هستند، پس ادب حکم می‌کند که این دریا را «خلیج عربی» بنامیم.

فقط ایرانی‌ها آن آبراه را خلیج فارس می‌نامند.

نام‌های دیگری هم برای خلیج فارس بکار رفته‌است مانند خلیج بصره و قطیف.

دولت بحرین در مورد این ادعا سه نقشه نیز چاپ کرده است نقشه هندیوس ۱۶۰۹ که در آن خلیج کتیف و خلیج عربی بکار رفته و نقشه جانسونیوس اما نکته جالب این است که هردوی این کارتوگراف در نقشه های بعدی خود خلیج فارس بکار برده اند. بطور نمونه نقشه هندیوس ۱۶۱۰ (تصویر در گالری پائین) و نقشه جانسونیوس سال ۱۶۶۶ .

در رد استدلال های و نظر افرادی مانند ناصر پورپیرار، و تعدادی از نویسندگان بعثی مبنی بر سند نداشتن نام خلیج فارس و مغلطه های عوامانه طرح شده، کتاب “اسناد نام خلیج فارس، میراثی کهن و جاودان”نوشته دکتر محمد عجم،  فهرست سیصد کتاب تاریخی جغرافیایی، تفسیر و حدیث را از صدر اسلام تا اوایل قرن بیستم که در آنها در زبان عربی بحر فارس و خلیج فارس بکار رفته را فهرست و متن آنها را آورده‌است و حدود یکهزار نقشه اروپایی و عربی و بیشتر از سی قرارداد امیران و شیوخ و دولتهای عربی را که نام خلیج‌فارس را دارند و اعترافات روشنفکران مشهور عربی را ارایه نموده و نوشته است: حتی یک نوشته و مکتوب در زبان عربی تا قبل از سال ۱۹۵۸ وجود ندارد که خلیج‌عربی بکار برده باشد.کارستن نیبور در تمام نقشه های و مکتوبات خود نام خلیج فارس را بکار برده و پلینی خلیج فارس رادستکم در ۱۵ مورد شرح داده ولی فقط یک بار یک bay را هم خلیج عربی گفته که منظورش یا خلیج(خور) بصره بوده و یاخلیج عربه(عقبه) بوده و چنین گفته:

The one to the east is called the Persian Gulf, and according to the report of Eratosthenes measures 2500 miles round. Opposite is Arabia, with a coastline 1500 miles in length, Arabia is encompassed by the second bay,

واگر قرار باشد طبق دلیل‌ها و برهان‌های موافقان تغییر نام خلیج فارس عمل شوداولین جایی که باید نام آن تغییر کند دریای عرب است که جمعیت یک میلیاردی غیر عرب آن را احاطه کرده‌است و قبلا هم با نامهای دیگری از جمله بحرمکران و بحرفارس نامیده می‌شده‌است.

دلیل‌های طرفداران نام خلیج فارس

الف: دلایل تاریخی. در این خصوص در سالهای اخیر به اندازه کافی اسناد و کتاب منتشر شده است.

و نام خلیج فارس در کتب ومنابع تاریخی – جغرافیایی عربی و دوران اسلامی مورد بررسی قرار گرفته است.

ب: دلایل حقوقی.

اسناد سازمانهای بین المللی

- نقشه های رسمی و نیمه رسمی

قراردادهای رسمی

کنوانسیونها

در خصوص کاربرد مستمر در سازمانهای بین المللی و اسناد بین المللی و دستورالعمل های سازمان ملل و سازمانهای بین المللی دیگر به مبحث مربوطه مراجعه شود.

ج:اعتراف روشنفکران و حقوقدانان و جغرافی دانان عربی و غربی به حقانیت تاریخی جغرافیایی و حقوقی نام خلیج فارس

د: دلایل جغرافیایی-ژئوپلتیکی- ژئواستراتژیک ایران و تنگه هرمز و خلیج فارس- جمعیت موثر- مرزها – اثر گذاری تاریخی لازم است در مبحث جداگانه بررسی شود.

ولی درخصوص استدلال قوم گرایان عرب در مورد اکثریت جمعیت عرب ، تعداد کشورها و مرزها در خلیج فارس اشاره به نظر استادفهمی هویدی نویسنده مشهور عرب کفایت می کند او به طعنه با اشاره به کثرت ساکنان غیر عرب، کشورهای عربی خلیج فارس، در روزنامه شرق الاوسط و در مصاحبه با الجزیره اعلام کرده است. در چند سال آینده عرب ها در میان انبوه جمعیت غیر بومی گم خواهند شد.هندی های مقیم قطر- امارات – کویت- بحرین و عمان از از بومیان عرب بیشتر است! بومیان قطر تنها ۱۵ درصد ساکنان آن را تشکیل می دهد. چگونه چنین هویتهایی می توانند به عنوان کشور ملت و هویت ملی قومی تعبیر شوند. خلیج فارس در دوره هایی از تاریخ و حتی در دوره فتحعلی شاه (طبق قرارداد مجمل ۱۸۰۹و مفصل۱۸۱۲) یک دریای ایرانی بوده و انگلیسی ها برای استقرار در هر منطقه از سواحل از ایران رخصت(مجوز)می گرفتند. هم اکنون نیز ایران ۱۸۰۰ کیلومتر از ۳۳۰۰ کیلومتر سواحل خلیج فارس را در اختیار دارد.

الف:

دلایل تاریخی و کاربرد مستمر بلا معارض

 

خلیج فارس درنقشه رسمی عراق و قالی عراقی دوره صدام حسین ۱۹۷۰

نام خلیج فارس از دو هزار و چهارصد سال در همه زبانها بخصوص در زبان عربی بطور مستمر وجود داشته‌است و تا دوره جمال عبدالناصر با آن مخالفتی نشده است.

حتی یک نوشته و مکتوب در زبان عربی تا قبل از سال ۱۹۵۸ وجود ندارد که خلیج عربی بکار برده باشد. در عین حال که استدلالهای قوم گرایان کاملا خطا ست اما با همین استدلال‌های آنهاایرانیان و یک میلیارد جمعیت غیر عرب پیرامون بحر عرب نیز می‌توانند به خود حق بدهند که نام آن را به نام‌های تاریخی دیگرش از جمله بحر مکران و بحرپارس و یادریای هندوس – دریای بزرگ شرق -دریای آریترا- تغییر دهند. زیرا نام بحر عرب را استعمار رایج کرده است و در متون عربی اصالتی نداردواگر قرار باشد طبق دلیل‌ها و برهان‌های موافقان تغییر نام خلیج فارس عمل شوداولین جایی که باید نام آن تغییر کند دریای عرب است که جمعیت یک میلیاردی غیر عرب آن را احاطه کرده‌است و قبلا هم با نامهای دیگری از جمله مکران و پارس نامیده می‌شده‌است.

ب: دلایل حقوقی:

از دیدگاه حقوق بین‌الملل

سازمان ملل و سازمانهای بین المللی و تخصصی نام خلیج فارس را همچنان نام اصلی و معتبر دانسته و تغییر نام خلیج فارس را نپذیرفته‌اند.نگاه کنید به فهرست سازمان‌های بین المللی وفهرست سازمان‌های چنددولتی سازمان ملل متحد تاکنون در۵ نوبت، نام رسمی و تغییر ناپذیر آبراه جنوبی ایران را “خلیج فارس” اعلام کرده‌است. برای اولین بار در سند ” AD311/1 Gen مورخ پنجم مارس ۱۹۷۱ میلادی” بار دوم طی یادداشت شماره UNLA45.8.2(C) مورخ دهم اوت ۱۹۸۴ میلادی و بار سوم نیز طی یادداشت شماره ST/CS/sER.A/29 در تاریخ دهم ژانویه ۱۹۹۰ میلادی نام رسمی دریای جنوبی ایران و خاوری شبه جزیره عربستان را “خلیج فارس” اعلام کرده‌است. این سازمان در کنفرانس‌های سالانه خود که در زمینه “هماهنگی در نام‌های جغرافیایی” برگزار می‌کند، به فارسی بودن نام این آبراه بین المللی تاکید کرده و آن را مورد تائید قرار داده‌است.

تأکید سازمان ملل در مورد الزام استفاده از نام تاریخی «خلیج فارس».

UNDESA2008

سازمان ملل متحد در چندین نوبت در بیانیه‌ها، اصلاحیه‌ها و مصوبه‌های گوناگون و با انتشار نقشه‌های رسمی، نه تنها بر رسمی بودن نام «خلیج فارس» تاکید کرده، بلکه از هیات‌های بین‌المللی خواسته که در مکاتبات رسمی به ویژه در اسناد سازمان ملل از نام کامل «خلیج فارس» استفاده نمایند.

ب ۲- فهرست اسناد سازمان ملل درباره نام «خلیج فارس

سندگروه نام‌های جغرافیایی در سازمان ملل متحد نشست بیست و سوم کارشناسی و نشست پنجم سازمان ملل متحد برای یکسان سازی نام هادر وین (۲۸ مارس تا ۴ آوریل ۲۰۰۶ (میلادی)۲۰۰۶) با عنوان «مشروعیت تاریخی، جغرافیایی و حقوقی نام خلیج فارس» .

  1. Circular No. CAB/1/87/63 dated 16.02.1987 of Managing Director of UNESCO.
  2. ST/CSSER/29 dated Jan. 10, 1990.
  3. AD/311/1/GEN dated March 5, 1991.
  4. ST/CS/SER.A/29/Add.1 dated Jan. 24, 1992.
  5. ST/CS/SER.A/29/Add.2 dated Aug. 18, 1994.
  6. ST/CS/SER.A/29/Rev.1 dated May 14, 1999.
  7. .2008 ,4 آوریل UN. Department of Economic and Social Affairs(DESA)
  8. UNDESA2008

سند ST/CS/SER.A/۲۹/Add.۲ در تاریخ ۱۸ اوت ۱۹۹۴ (۲۷ مرداد ۱۳۷۳)[۱۰]

قطعنامه UNLA ۴۵٫۸٫۲ در تاریخ ۱۰ اوت ۱۹۸۴ (۱۹ مرداد ۱۳۶۳)

قطعنامه UNAD ۳۱۱/Qen در تاریخ ۵ مارس ۱۹۷۱ (۱۴ اسفند ۱۳۴۹)

نقشه رسمی کمیسیون اقتصادی و اجتماعی غرب آسیا، شماره ۳۹۷۸ چاپ سازمان ملل (سپتامبر ۲۰۰۷)[۱۱]

نقشه رسمی ایران، شماره ۳۸۹۱ چاپ سازمان ملل (ژانویه ۲۰۰۴)[۱۲]

نقشه رسمی غرب آسیا، شماره ۳۹۷۸ چاپ سازمان ملل (نوامبر ۱۹۹۸)[۱۳]

ب ۳-

اسناد سازمان‌های مهم بین المللی بین الدولی و منطقه ای

تمامی سازمانهای بین المللی و منطقه ای فهرست سازمانهای بین المللی و سازمان‌های بین المللی نظامی یا اقتصادی و یا علمی فهرست سازمان‌های چنددولتی (بغیر از اتحادیه عرب) و سازمانهای غیر دولتی نام خلیج فارس را تنها نام رسمی می دانند.

در تمامی زبان‌های دانشنامه  ویکی‌پدیا (به جز زبان عربی) از واژه‌های هم‌معنی با «خلیج فارس» در زبان مربوطه استفاده شده‌است.

قراردادها و عهدنامه ها

در تمامی قراردادها و معاهدات میان ایران و کشورهای خارجی در متن فارسی خلیج فارس و بحر عجم و در سایر زبانها مترادف آن بکار رفته در میان کشورهای عربی تمامی قراردادهای آنها تا سال ۱۹۷۱ نام خلیج فارس را همراه دارد در قراردادهای بریتانیا با هند و پاکستان و در یادداشتهای سازمان ملل در مورد عراق و کویت نیز همواره خلیج فارس بکار رفته است.

اعتراف رسانه ها و روشنفکران عربی و مسلمان

خیابان خلیج فارس در قاهره

نوار سخنرانی‌های ناصر و جملات معروف اوویدیو در یوتیوب(العالم العربی من المحیط الاطلسی الی خلیج الفارسی) سخنرانی‌های سید قطب: جمله معروف او (العالم الإسلامی من المحیط الاطلسی الی الخلیج الفارسی ۱۹۴۶ )،حسن‌البنا همان جمله سید قطب را در سخنرانی خود بارها اعلام کرده است -شیخ شلتوک، و اعتراف یوسف قرضاوی در تلویزیون الجزیره(عبارت خلیج عربی تا قبل از ناصر رایج نبود.) و بسیاری از رهبران سیاسی و مذهبی عرب در مورد نام خلیج فارس سندهای زنده‌ای از حقانیت این نام است. اسناد نام خلیج فارس، میراثی کهن و جاودان همچنین نظر روشنفکران عرب مانند پرفسور عبدالهادی التازی، احمد الصراف، محمد عابد الجابری، عبدالله بن کیران (نخست وزیر فعلی مراکش)،عبدالمنعم سعید، و تنی چند از نویسندگان مشهور عرب و چند تن از رهبران دینی از جمله قرضاوی در مورد اصالت نام خلیج فارس و نداشتن توجیه برای تغییر نام خلیج فارس آورده است. گفتنی است که از رهبران عربی، شیوخ ،امیران عرب از جمله امیر کویت، پادشاه عربستان، بصره، نویسندگان و شعرای عرب اهواز و سوسنگرد مکاتباتی هست که در آنهاخلیج فارس و بحر عجم بکار برده‌اند نمونه‌ای از اسناد ضمیمه کتاب اسناد نام خلیج فارس، میراثی کهن و جاودان است.نمونه های زیر:

عبدالمنعم سعید در مجله شرق نامه مصر ۹/۱۲/۲۰۰۲ :”برای من هیچ تعجبی نداشت که در همه نقشه ها که دوستان و دشمنان ایران اعم از اعراب و یونانیها تهیه کرده اند همگی آنها نام خلیج فارس را در بر دارد. هیچ نقشه تاریخی در شرق و یا در غرب و در هیچ کجای جهان با نام خلیج عربی وجود ندارد و بنابر این تغییر این نام به خلیج و یا خلیج عربی و یا هر نام دیگری بر خورد غیر منطقی و غیر حکیمانه با حقایق تاریخی و جغرافیایی است.”

پرفسور عبدالهادی التازی سیاستمدار و پژوهشگر معروف عرب و عضو آکادمی پادشاهی مراکش و رئیس چند دوره “گروه نامهای جغرافی کشور های اتحادیه عرب” : حقیقتاً من هیچ منبع تاریخی را ندیدم که آبراه جنوب ایران را خلیج عربی نامیده باشد اعراب قبل و بعد از اسلام همیشه این آبراه را بحر فارس بحر العجم و یا خلیج فارس نامیده اند من خودم نقشه سفرهای ابن بطوطه را در کتابم ترسیم کرده ام و مطابق سفرنامه اسم خلیج فارس را در جای خودش آورده ام.

مجله ماهنامه اهرام در شماره ۲۱۹ اگوست ۲۰۰۱ سرلشکر مجدی عمر معاون اول سابق شورای دفاع ملی مصر:” نسل من بخاطر دارد که ما در ایام مدرسه در کتب و نقشه ها با عبارت” خلیج فارس” سر و کار داشتیم ولی بعد از مدتی به آن خلیج عربی اطلاق کردیم. این غیر منطقی، رزالت و پستی است. اینکه چند کشور عربی در اطراف آن باشند دلیل نمی شود که نامی تاریخی را تغییر دهیم.

عبدالخالق الجنبی،پژوهشگر و استاد دانشگاه در عربستان سعودی در مصاحبه با شبکه فرانس 24″

نام خلیج فارس از طریق آثار مکتوب از دوره اسکند مقدونی به مارسیده و حتى مورخان عرب هم همین نام را بکار برده اند و در معاهدات حکام خلیج با بریتانیا نیز همین نام بکار رفته و تا زمان جمال عبدالناصر تغییری در نام خلیج فارس بکار نرفته کما اینکه خود ناصر هم در ابتدا می گفت: “نحن أمة واحدة من المحیط الأطلسی إلى الخلیج الفارسی”.اما اینکه بعضی ادعا کرده اند که پلینی و رومی ها خلیج عربی بکار برده اند ابدا صحت ندارد.(أمّا ما یحکى عن أن الرومان أطلقوا على هذا الخلیج اسم “الخلیج العربی” فهو عار عن الصحة) خلیج عربی نامی است که رومی ها به دریای سرخ داده اند.”

علی مبارک،در کتابش بنام” الخطط التوفیقیة الجدیدة لمصر والقاهرة، المطبعه الامیریه، بولاق ۱۳۰۶ه همه جا خلیج فارس بکار برده است.

جمال الدین الشیال، در کتاب” تاریخ مصر الاسلامیة، دایرةالمعارف، القاهرة ۲۰۰۰، ج۱/ص ۱۵۲ واژه خلیج فارس را بکار گرفته است.

عمر فروخ، در آثارش از واژه الخلیج الفارسی یا بحر الفارسی استفاده کرده است.

در پایتخت کشور الجزایر ومرکز شهرالجزیره در موازات اتوبان AutoRout d’l Est یک خیابان بنام الخلیج الفارسی وجود دارد. خیابان های فرعی البیرونی – خیابان فارس- خیابان بندرعباس از این خیابان جدامی شوند.

8644543463_f04fa48bb8_k

در مرکز شهر قاهره خیابانی بنام خلیج فارس وجود داشته که علی رغم تغییر نام هنوز تابلوهای قدیمی ان وجو دارد.

ج ۲-

اعتراف رسانه ها و روشنفکران غیر مسلمان

هیچ روشنفکر و جغرافی دان غیر عرب در مورد اصالت نام خلیج فارس از خود تردید بروز نداده است بنا بر این شاید پرداختن به این دیدگاه ها چندان ضروری نباشد اما جهت یاد آوری چند نمونه را می توان بیان کرد

بدون هیچ تردیدی نام درست جغرافیایی آن در طول تاریخ خلیج فارس است.سر ریچارد دالتون.

سی ادموند بوسورث،سر آرنولد ویلسن، ریچارد فرای؛ و …..از جمله کسانی هستند که جمله بالارا در کتابهای خود گواهی کرده اند.

شبکه جهانی راشا تودی تصریح کرده که اقدام گوگل در حذف نام خلیج فارس خلاف اسناد سازمان ملل است که طی آن، «خلیج فارس» به عنوان تنها نام پذیرفته برای این منطقه تأییدشده است. این بخش از دنیا در تاریخ، همواره «خلیج فارس» نام داشته و ادعای کشورهای عربی در این زمینه وجاهت ندارد.

مفسرآسوشیتدپرس : این خلیج هم از نظر تاریخی و هم از نظر بین‌المللی خلیج فارس شناخته می‌شود. برخی کشورهای عربی اصرار دارند که این خلیج را “خلیج ع ر ب ی” بنامند.

دیلی میل ۱۷می ۲۰۱۲ نام خلیج فارس از قرن پنجم پیش از میلاد مسیح همین بوده است. برخی نام‌های دیگر نظیر”پرسکونکایتاس” “پرسیکوس سینوس”، “آکواریوس پرسیکو”، “بحر فارس”، “دریای فارس”، “خلیج العجمی” و … نیز به کار رفته‌اند که همگی به معنای خلیج فارس یا دریای فارس هستند.

The Persian Gulf has been so known since the 5th century BC, Other names have included ‘Persicus Sinus’, ‘Aquarius Persico’, ‘Bahr-i-Fars’, ‘Daryaye-i-Fars’, ‘Khalij al-’Ajami’ and ‘Khalij-i Fars’ – all translating into Persian Gulf or Persian Sea.

نقشه نگاران اروپایی قرون گذشته از جمله نقشه ساموئل دان (۱۷۹۴) همواره نام خلیج فارس را درست بکار برده اند..

نشریه لوپوآن در گزارشی به قلم «آن سوفی ژن»،نوشته است «دریای پارس» یا «خلیج فارس»، نام‌هایی هستند که اندیشمندان یونانی و سپس رومی آن را به کار بردند. از قرن ۹ تا قرن ۱۸ بعد از میلاد، تاریخ‌دان‌ها، جهانگردان و جغرافی‌دان‌های عصر اسلامی که بیشتر آنها به زبان عربی می‌نوشتند، از این نام استفاده کردند. این روند تا قرن بیستم ادامه یافت…»

لوپوآن اذعان کرده است که پس از کاربردهای جانبدارانه نام های دیگر،گروه نامهای جغرافیایی در سازمان ملل نیز قضیه را بررسی کرده و در گزارش کارشناسی در مورد نام‌های جغرافیایی که در سال ۲۰۰۶صادر شد، سازمال ملل متحد، وجه تسمیه «خلیج فارس» را به‌عنوان استاندارد قانونی بین‌المللی می‌پذیرد… آن سوفی ژن ادامه می دهد که این نشانگر اوج بی‌اخلاقی در سیاست‌های بلوک غرب است که حتی تاریخ را هم برای منافعش تحریف می‌کند و از تغییر نام‌های جغرافیایی هم ابایی ندارد”.

نام‌های اسطوره ای خلیج فارس

Names, دریای اریترا+پرشن سی

در منابع کهن اشاره‌هایی مبهم به دریاهایی با نامهای کلی و افسانه گونه وجود دارد که بعضی جغرافی دانان منظور از آن عبارت ها را خلیج فارس دانسته‌اند اما در واقع در خصوص صحت نسبت دادن آن نامها به خلیج فارس با توجه به مبهم بودن آنهادیدگاههای مختلفی وجود دارد از جمله این نامها می‌توان به دریای آفتاب تابان در افسانه‌های سومری – دریای فراخ‌کرت در اوستا و دریای بالا و پایین و دریای مرتور(تلخ) اشاره نمود که همگی نامهای افسانه‌ای هستندو نه پدیده دقیق جغرافیایی.اما کهن ترین نام که بدون هیچ تردیدی منطقه جغرافیایی دریای جنوب ایران را توصیف می‌کند همان دریای پارس است. قدمت خلیج فارس از نظر، زمین شناسی، زیست شناسی،انسان شناسی و جغرافیایی چندان دیرینه‌است که عده‌ای معتقدند «خلیج فارس گهواره تمدن جهان یا خاستگاه نوع بشر است.»

دریای آفتاب تابان؛ و دریای طلوع و دریای غروب نام‌های افسانه‌ای است و نه نام جغرافیایی (به عربی: بحر الشروق الکبیر)‏ (به انگلیسی: Sea of the rising sun)‏؛ جائی که آفتاب طلوع می‌کند نیز در افسانه‌های سومری به دیلمون اشاره داشت.

لوحه‌ای گلی که در پیش از میلاد فتوحات سنّاخریب پادشاه آشور را جاودانه کرده از این نام سود برده‌است، او در توصیف سرزمینی که از پدرش سارگن به ارث برده، می‌نویسد:

«سنّاخریب، پادشاه بزرگ، پادشاه توانا، پادشاه جهان، پادشاه آشور، پادشاه چارگوشه، چوپان خردمند، محبوبِ خدایان توانا، نگاهبان حق، عاشق عدالت … و بر رویِ سر کاخ‌نشین‌ها جنگ‌افزارهایِ نیرومند مرا قرار داده‌است. از دریای بالا؛ دریایِ غروبِ آفتاب تا دریای پائین؛ دریایِ طلوع آفتاب همه موجودات بشری را در زیر گام هایِ من مطیع کرده است؛ و فرمانروایان نیرومند از هراس رویارویی با من، خانه‌هایشان را رها کرده و همچون سیدیننو پرنده غار به مکان‌های دست نیافتنی می‌گریزند.».

دریای پائین یا (به انگلیسی: lower sea)‏، نویسندگانِ عرب معادل‌های متعددی را برای این نام در نظرگرفته‌اند. از جمله؛ «البحر الاسفل» أو «البحر السفلی» أو «البحر التحتانی» .

در اوستا اگرچه از نام خلیج فارس بطور صریح نام برده نشده ولی به دریایفراخکرت اشاره شده‌است اما در مهر یشت در مبحث مهر یا میترا اشاره‌ای نیز به اروندرود شده‌است که در آن دوره اورنگ گفته می‌شده‌است:

دارنده دشت‌های فراخ و اسب‌های تیزرو که از سخن راستین آگاه است و پهلوانی است خوش اندام و نبرد آزما، دارای هزار گوش و هزار چشم و هزار چستی و چالاکی یاد شده، کسی است که جنگ و پیروزی با اوست، هرگز نمی‌خسبد، هرگز فریب نمی‌خورد، اگر کسی با او پیمان شکند خواه در شرق هندوستان باشد یا بر دهنه شط ارنگ، از ناوک او گریز ندارد، او نخستین ایزد معنوی است که پیش از برآمدن خورشید فنا ناپذیر تیز اسب بر بالای کوه هرا بر می‌آید و از آن جایگاه بلند سراسر منزلگاه‌های آریایی را می‌نگرد.

» در کتیبه معروف به منشور آزادی کوروش که به شرح فتوحات کوروش دوم پادشاه هخامنشی می‌پردازد و در بابل کشف شده، فرمانروای پارسیان نیز این لقب را به دریای سواحل جنوبی سرزمین خویش داده‌است:

«منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهار گوشه جهان پسرِ کمبوجیه شاه بزرگ شاه انشان، نوه کوروش شاه بزرگ، ……به فرمان مردوک، همه شاهان پیش اورنگ پادشاهی نشسته‌اند. همه پادشاهان از دریای بالا تا دریای پائین، همه مردم سرزمین‌های دوردست، از چهار گوشه (جهان)، همه پادشاهان اموری و همه کوچ نشینان مرا خراج گذاردند و در بابل به پایم بوسه زدند.».

علت نام گذاری به خلیج فارس طبق اسناد تاریخی

در کتاب اسناد نام خلیج فارس، میراثی کهن و جاودان(دکتر عجم) صفحه ۱۸تا ۲۲ وجه تسمیه و علت نام گذاری خلیج فارس را از دیدگاه عده‌ای از جغرافی دانان مشهور بیان نموده‌است.بطور نمونه کتاب سر آرنولد ویلسن Sir Arnold Wilson که در سال ۱۹۲۸ به نام خلیج فارس( Persian Gulf ) به چاپ رسیده‌است. ضمن نقد سابقه تاریخی و جغرافیایی خلیج فارس و بیان توصیفهای نویسندگان مغرب زمین مشاهدات خود را نیز بیان نموده و نوشته‌است” هیچ آبراهی چه در گذشته و چه در حال حاضر برای زمین شناسان، باستان شناسان ، تاریخ دانان، جغرافیدانان، بازرگانان، سیاستمداران و سیاحان و دانش پژوهان اهمیتی بیشتر از خلیج فارس نداشته‌است این آبراه از هزاره قبل از میلادتا کنون از هویت فارسی و ایرانی برخوردار است.” سی ادموند بوسورثC .Edmund Bosworth مطالبی را از ۲۰ مورخ وسیاح یونانی و اروپایی، ازسردار یونانی نیارخوس( ۳۲۵-۲۴ ق.م) گرفته تا پریدیکس ( ۱۸۷۶ )، در مورد توصیف خلیج فارس و علت نام گذاری آن را بیان نموده‌است. مورخان دوره اسلامی عموما در کتب خود عبارتهای ذیل را در مورد علت نام گذاری خلیج فارس به این نام ارائه نموده‌اند:

بطور مشخص ابن حوقل،ابن فقیه و استخری عبارتهای مشابهی دارند:

این دریا که از سند و کرمان تا فارس ادامه دارد و به جناوه، مهروبان،سیراف و عبادان( آبادان) ختم می‌شود، در میان همه سرزمینها با نام فارس خوانده می‌شود زیرا مملکت فارس از همه کشورها آبادتر، پیشرفته تر بوده و پادشاهان آن همه کرانه‌های دور و نزدیک این دریا را تحت کنترل خود دارند. به روزگار گذشته پادشاهان فارس بزرگتر و قویتر بوده‌اند و هم در این روزگار مردمان پارسبر همه کرانه‌های این دریا مستولی اند”.

دوران قبل از اسلام

دوره هخامنشیان(پرشین) دریانوردی ایرانیان در خلیج فارس، قریب پانصد سال پیش از میلاد مسیح و در دوران سلطنت داریوش اول آغاز شد. داریوش، نخستین ناوگان دریایی جهان را به وجود آورد کشتی‌های او طول رودخانه سند را تا کرانه‌های اقیانوس هند و دریای عمان و خلیج فارس پیمودند، و سپس شبه جزیره عربستان را دور زده و تا انتهای دریای سرخ کنونی رسیدند. او برای نخستین بار در نزدیکی کانال سوئز مدرن فرمان کندن کانالی را داد و کشتی‌هایش از طریق همین کانال به دریای مدیترانه راه یافتند. در کتیبه‌ای که در محل این کانال به دست آمده نوشته شده‌است:

«من فارسی هستم. از فارس مصر را گشودم. من فرمان کندن این کانال را داده‌ام از رودی که از مصر روان است به دریایی که از فارس آید پس این جوی کنده شد چنان که فرمان داده‌ام و ناوها آیند از مصر از این آبراه به فارس چنان که خواست من بود.»

از سفرنامه فیثاغورث ۵۷۰ قبل از میلاد تا سال ۱۹۵۸ در تمام منابع مکتوب جهان نام خلیج فارس و یا معادلهای آن در دیگر زبانها ثبت شده‌است. در دوره داریوش دوم ناوگانی ایرانی به رهبری سردار صداسپ ماموریت یافت تا جهان را دور بزند. ناوگان وی متشکل از چند کشتی باد و پارو عازم دریای مدیترانه و سواحل شنقیط (موریتانی)شد و تا نزدیک اشانتی و سواحل بنین پیش رفت ولی در اثر برخورد با اقوام وحشی سفر را ناتمام گذاشتند

یونانیان و رومی‌های باستان

Baloch and Alexander's empire

The Achaemenid empire , خلیج فارس در دوره هخامنشی

در همه نقشه‌های کهن نام خلیج فارس ثبت شده‌است. یونانی‌های باستان، از جمله بطلمیوس، این خلیج را «پرسیکوس سینوس» یا «سینوس پرسیکوس» که همان خلیج فارس است، نامیدند. از آنجا که این نام برای نخستین بار در منابع درست و معتبر تاریخی که غیر ایرانیان نوشته‌اند آمده‌است، هیچ گونه شائبه نژادی در وضع آن وجود ندارد. چنان که یونانیان بودند که نخستین بار، سرزمین ایران را نیز «پارسه» و «پرسپولیس» یعنی شهر یا کشور پارسیان نامیدند. استرابن جغرافیدان سده نخست میلادی نیز به کرات در کتاب خود از خلیج فارس با لفظ پرسیکون کای تاس (Persikonkaitas) نام برده‌است که معادل تحت اللفظی خلیج فارس است. وی محل سکونت عرب‌ها را بین دریای سرخ و خلیج فارس عنوان می‌کند همچنین فلاریوس آریانوس مورخ دیگر یونانی در قرن دوم میلادی، در کتاب تاریخ سفرهای جنگی اسکندر از این خلیج به نام «پرسیکون کیت» که چیزی جز خلیج فارس، نیست نام می‌برد.

زنفن (۴۳۰-۳۵۴ ق.م)،(به انگلیسی Xenophon) تاریخ نگار یونانی در آثار خود از آب‌های جنوب ایران به نام خلیج فارس یا خلیج فارسیان یاد کرده‌است.

Baluch and alexandar's empire

خلیج فارس و نئارخوس

نئارخوس (۳۶۰-۳۰۰ ق.م)، (به انگلیسی Nearchus) دریاسالار مقدونی که در سال ۳۲۶ قبل از میلاد به دستور اسکندر دریای فارس را پیمود و تا دهانه رود سند پیش رفت در سفرنامه خود چنین آورده‌است:« پس از دویست استاد راه به ریگ و از آن جا به دیلم و دهنه رودخانه اندیان آمدیم، رودخانه اندیان سرحد خوزستان و فارس و پس از سند بزرگ ترین رودخانه‌است. هیچ یک از سواحلی که پیمودم مانند دریای فارس، آباد و معمور نبود.»

اراتوستن (۲۷۶-۱۹۴ ق.م)، (به انگلیسی Eratosthenes)، ریاضیدان و جغرافیدان یونانی که زمانی ریاست دانشگاه اسکندریه را نیز داشت، و نظریه‌های مهمی درباره شکل و جایگاه زمین ارائه داد، در همه آثار خود به نام خلیج فارس اشاره کرده‌است.

هیپارکوس (۱۹۰-۱۲۰ ق.م)، (به انگلیسی Hipparchus)، دانشمند و جغرافیانگار یونانی در همه آثارش نام خلیج فارس آشکارا مشخص است.

استرابو (۶۳یا۶۴ ق.م- ۲۴ میلادی)، (به انگلیسی Strabo)، تاریخ نگار و جغرافی نگار یونانی در کتاب از «ایندی تا ایبری» یا از هند تا اسپانیا، دریای جنوب ایران را خلیج فارس نامیده‌است..

فلاویوس آرینوس (۸۶-۱۶۰ میلادی)، (به انگلیسی Lucius Flavius Arrianus)، تاریخ نگار یونانی در کتاب آنابازیس یا تاریخ سفرهای جنگی اسکندر، نام «پرسیکون کاای تاس» که ترجمه درست خلیج فارس است بر این دریا نهاده‌است.

ازبیوس (۲۶۳-۳۳۹ میلادی)، (به انگلیسی Eusebius of Caesarea)، تاریخ نگار رومی که بنام پدر عیسویت شناخته می‌شود، با توجه به کوروش نامه زنفن، در اشاره به تاریخ گذشته ایران خلیج فارس را دریای فارس نامیده‌است..

البته جست‌وجو در سفرنامه‌ها یا کتاب‌های تاریخی بر حجم سندهای خدشه ناپذیری که خلیج فارس را «خلیج فارس» گفته‌اند، می‌افزاید. این منطقه آبی همواره برای ایرانیان که صاحب حکومت مقتدر بوده‌اند و امپراتوری آن‌ها در سده‌های متوالی بسیار گسترده بود هم از نظر اقتصادی و هم از نظر نظامی اهمیت خارق العاده‌ای داشت. آن‌ها از این طریق می‌توانستند با کشتی‌های خود به دریای بزرگ دسترسی پیدا کنند و به هدف‌های اقتصادی و نظامی دست یابند.

pars sea

PersianSea ۱۷۴۷توسط بوین

.جغرافی نویسان – تفسیر نویسان و مورخین

 ابوبکر احمدبن اسحاق بن ابراهیم المهذانی، مورخ معروف عرب که به ابن الفیقه مشهور است در کتاب جغرافیای خود موسوم به مختصر کتاب البلدان که در سال‌های آخر سده سوم هجری قمری تالیف کرده، می‌نویسد.

و اعلم اَن بحر فارس و الهند هما بحر واحد لاتصال احدهما بالاخر

که یعنی دریای فارس و هند از برای پیوستگی یکی به دیگری هر دو یک دریا هستند. همین‌طور، ابوعلی احمدبن عمر بن رُسته در کتاب خود به نام الاعلاق النفیسه که در سال ۲۹۰ هجری تالیف کرده می‌نویسد که «از دریای هند خلیجی به سوی ناحیه فارس جدا می‌شود که «خلیج فارس» (الخلیج الفارسی) نامیده می‌شود» و می‌افزاید که «سرزمین حجاز و یمن و دیگر بلاد عرب بین این خلیج و خلیج احمر واقعند».

ابن خردادبه (۲۱۱-۳۰۰ ه.ق)، جغرافی دان و تاریخ نویس ایرانی-اسلامی در کتاب المسالک الممالک (۲۵۰ ه.ق) به هنگام توصیف خلیج فارس از نام دریای فارس استفاده کرده‌است.

قدامة بن جعفر، از مشاهیر ادب در کتاب الخراج (۲۶۶ ه.ق) آب‌های جنوب ایران را خلیج فارس نامیده و نوشته‌است:«رود دجله از میان شهر بغداد عبور می‌کند، سپس از واسط می‌گذرد و به بطایح سرازیر می‌شود…پس از خروج از بطایح، به دو شعبه تقسیم می‌شود، یک شعبه آن از بصره می‌گذرد و شعبه دیگر از ناحیه مذار عبور می‌کند. سپس هر دو جمع شده به دریای فارس می‌ریزد.».

یعقوبی (۲۳۲-۳۳۴ ه.ق)، از تاریخ نگاران و جغرافیدان‌های دوره عباسی در کتاب تاریخ یعقوبی(۲۷۸ ه.ق) با ذکر نام دریای فارس چنین می‌نویسد:«اول دریای فارس است، که بایستی از سیراف در کشتی نشست و آخرش راس جمحمه(در میان عمان و عدن) است، این دریا کم وسعت است و جاهایی برای شکار صدف دارد.».

ابن فقیه همدانی (۲۵۵-۳۳۰ ه.ق)، تاریخ نگار و جغرافیدان ایرانی در کتاب ترجمه مختصر البلدان(۲۹۰ ه.ق) با اشاره به دریای فارس می‌نویسد:«بدان که دریای فارس و هند از برای پیوستگی به یکدیگر هر دو یک دریا هستند.» همچنین با اشاره به سوره الرحمن قرآن می‌نویسد:«خداوند بزرگ و عزیز می‌فرماید دو دریا روان کرده‌است تا به هم برسند، از حسن روایت می‌شود که گفته‌است مقصود دریای فارس و روم است.».

ابن رسته، از مکتشفان و گیاه شناسان ایرانی در کتاب الاعلاق النفیسة (۲۹۰ ه.ق) نوشته‌است:«دریای هند، در سرزمین حبش دارای خلیجی است که از ناحیه بربر می‌گذرد و به همین جهت به خلیج بربر معروف است…و خلیج دیگری در ناحیه ایله از آن جدا می‌شود که به نام دریای احمر است و باز از این دریا خلیج دیگری به طرف ناحیه فارس جدا می‌شود که به خلیج فارس مرسوم است.».

سهراب، از جغرافی نگار ایرانی که در سده سوم هجری قمری می‌زیسته، در کتاب عجائب الاقالیم السبعة الی نهایة العمارة، می‌نویسد:«دریای فارس، همان دریای بزرگ جنوب است.».

علی بن حسین مسعودی (۲۸۳-۳۴۶ ه.ق)، تاریخ نگار و جغرافیدان مسلمان در کتاب مروج الذهب و معادن الجوهر(۳۳۲ ه.ق) با اشاره به دریای فارس می‌نویسد:«از دریای زنگ خلیج دیگری منشعب می‌شود که دریای فارس است و به دیار ابله و خشبات و عبادان می‌رسد و عرض آن در وسط پانصد میل است.» همچنین در جای دیگری می‌نویسد:«در این دریا جزایر بسیار است، چون جزیره خارگ…این دریا همان خلیج فارس است و به نام دریای فارس معروف است، که سواحل آن را بحرین و فارس و کرمان و عمان تا راس الجمحمه بر شمردیم.میان خلیج فارس و خلیج فلزم(دریای سرخ) ابله و حجاز و یمن فاصله‌است و فاصله دو خلیج یک هزار و پانصد میل است.».

اصطخری، از جغرافی دانان و نقشه کشان برجسته ایرانی در کتاب المسالک الممالک (۳۴۰ ه.ق) نوشته‌است:«و در خوزستان دریا نیست، مگر اندک مایه از دریای فارس که از ماهی رویان تا نزدیک سلیمانان برابر عبادان باشد.».

بزرگ بن شهریار، دریانورد ایرانی در کتاب عجایب هند (۳۴۲ ه.ق) نوشته‌است:«دیگر از عجایب دریای فارس این است که گاهی در شب هنگامی که امواج دریا مضطرب شده و به هم می‌خورند و از تصادم با هم متلاشی می‌گردند، همچون شعله‌های آتش به نظر می‌آیند به قسمی که مسافرین دریا گمان می‌کنند در دریای آتش سیر می‌نمایند .».

مطهر بن طاهر مقدسی، جغرافیدان و تاریخ نگار دوره عباسی در کتاب البداء و التاریخ (۳۵۵ ه.ق) ضمن شرح حوضه آبریز دجله می‌نویسد:«دجله از ابله به آبادان بگذرد و در خلیج فارسی ریزد.».

ابوریحان بیرونی، دانشمند ایرانی در کتاب التفهیم لاوایل صناعة التنجیم و کتاب قانون مسعودی به نام خلیج فارس اشاره می‌کند. همچنین در کتاب تهدید نهایات الاماکن لتصحیح مسافات المساکن می‌نویسد:«دریای فارس در جنوب شیراز قرار دارد.».

ابن حوقل، جغرافیدان سرشناسی که در قرن چهارم هجری قمری می‌زیست فصلی از کتاب صورة الارض (۳۶۷ ه.ق) خود را به دریای فارس اختصاص داده و ضمن شرح مفصلی حدود آن را مشخص می‌کند..

در کتاب حدود العالم من المشرق الی المغرب، که کهن ترین کتاب جغرافیا به زبان فارسی می‌باشد آمده‌است:«دریای بزرگ که آن را بحرالاعظم خوانند…و این دریا را پنج خلیج است، یکی از آن‌ها را خلیج فارس خوانند از بحر فارس برگیرد با پهنای اندک تا حدود سند.».

مقدسی، جغرافیدان متولد بیت المقدس که در قرن چهارم هجری قمری می‌زیست در کتاب احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم (۳۷۵ ه.ق) از دریای جنوب ایران با نام خلیج فارس و بحر فارس یاد کرده‌است..

ابن بلخی، تاریخ نگار ایرانی که در قرن ششم هجری قمری می‌زیست در کتاب فارس نامه (۵۰۰-۵۱۰ ه.ق)، دریای جنوب ایران را بحر فارس و دریای فارس نامیده‌است..

شریف ادریسی، جغرافیدان بزرگ عرب که در قرن ششم هجری قمری و در سیسیل می‌زیست در کتاب جغرافیایی نزهة المشتاق فی اختراق الآفاق (۵۴۸ ه.ق)، از نام بحر فارس استفاده کرده‌است..

محمد بن نجیب بکران، در کتاب جغرافیایی جهان‌نامه (۶۰۵ ه.ق)، برای خلیج فارس از نام بحر فارس استفاده کرده‌است.

یاقوت حموی، جغرافیدان و تاریخ نگار مشهور قرن هفتم هجری قمری در دایرة المعارف جغرافیایی خود معروف به معجم‌البلدان (۶۲۳ ه.ق)، برای توصیف خلیج فارس از نام بحر فارس استفاده کرده‌است.

زکریای قزوینی (۶۰۰-۶۸۲ ه.ق)، از تاریخ نگاران و جغرافیدان‌های قرن هفتم هجری در کتاب آثارالبلاد و اخبارالعباد (۶۷۴ ه.ق) از نام دریای فارس استفاده کرده‌است. وی همچنین در کتاب عجائب المخلوقات وغرائب الموجودات نیز نام بحر فارس را بکار برده‌است..

ابوالفدا (۶۷۲-۷۳۲ ه.ق)، جغرافیدان و تاریخ نگار مشهور که در دمشق متولد شد، در کتاب تقویم البلدان خود که کتابی جغرافیایی است، از خلیج فارس با نام دریای فارس نام برده‌است و حدود آن را مشخص کرده‌است..

شمس‌الدین انصاری دمشقی، در کتاب نخوة الدهر فی عجائب البر و البحر، از خلیج فارس از نام بحر الفارسی یاد کرده‌است..

شهاب‌الدین نویری، در کتاب نهایة فی فنون العرب الارب خود ضمن بیان حدود این دریا از آن با نام خلیج فارس یاد می‌کند.

حمدالله مستوفی (۶۸۰-۷۵۰ ه.ق)، مورخ و جغرافیدان قرن هشتم، در کتاب نزهةالقلوب که به زبان فارسی نوشته‌است، چنین آورده :«جزایری که در بحر فارس است، از حساب ملک فارس شمرده‌اند و بزرگترین آن، به کثرت مردم و نعمت جزایر قیس (کیش) و بحرین است.».

ابن وردی (۶۹۱-۷۴۹ ه.ق)، مورخ و ادیب قرن هشتم، در کتاب خیرةالعجایب و فریدةالغرائب، از خلیج فارس با نام بحر فارس یاد می‌کند.

ابن بطوطه (۷۰۳-۷۷۹ ه.ق)، جهانگرد و جغرافیانگار نامدار، در کتاب سفرنامه خود، در شرح سفر خود به آبادان از خلیج فارس با نام خلیج بیرون از بحر فارس یاد می‌کند.

حافظ ابرو مورخ و جغرافیدان مشهور عصر تیموری (متوفای ۸۳۳ ق)در کتاب جغرافیای که بویژه ذکر دریاها و خلیج هارا در چند فصل شرح داده است.

گفتار دوم: ” بحر الاخضر و هو بحرالهند”. از نظر او بحر اخضر و بحر هند و بحر فارس یک دریا حساب می شوند. (او این دریا را شرح داده است همان محلی که امروزه دریای عرب نام دارد)

اما در گفتار سوم او ” بحر فارس و کرمان”را شرح می دهد که امروزه شامل خلیج عمان و خلیج فارس می شود.

مصطفی کاتب چلبی قسطنطنی (۱۰۱۷-۱۰۶۷ ه.ق)، مورخ و جغراقیدان ترک، در کتاب جهان‌نما که درباره جغرافیای جهان است، به نام خلیج فارس اشاره دارد.

نام خلیج فارس در منابع اسلامی

پس از حمله اعراب به ایران در سده هفتم پس از زادروز، کوششی برای تغییر نام دریای پارسی صورت نگرفت. در ۷۵ کتاب مهم اسلامی اعم از تفاسیر مشهور قران ، کتابهای حدیث معتبر و صحاح سته و کتب تاریخی اسلام و کتاب‌های اسفار و ممالک و مسالک، نام بحر فارس و خلیج فارس ثبت شده‌است.اعراب مسلمان، بغیر ازنام بحر الفارسی (دریای پارسی)و خلیج فارس هیچ نام دیگری را برای این دریا بکار نبرده‌اند و این اسم از طرف حکومت‌های ایرانی، ترک و عربی هم که در ۱۲۰۰ سال بعد منطقه را تحت سلطه خود داشتند مورد احترام قرار گرفت. پژوهشگران اسلامی نظیر استخری، مسعودی، بیرونی، ابن حقول، مقدسی، مستوفی، ناصرخسرو، الطاهربن مطهر المقدسی (بشاری)، ابوالقاسم بن محمدبن حوقل و نظایر آن که مطالعه در پیرامون این دریا را تا قرن ۱۵ ادامه دادند، در آثار و مکتوبات خود از آب‌های جنوب ایران به نام‌های بحر فارس، البحر الفارسی، بحر مکران، الخلیج الفارسی و خلیج‌فارس یاد کرده‌اند. حتی از این جغرافی‌دانان نقشه‌هایی به جا مانده‌است که اقیانوس هند را البحر الفارسی نام نهاده‌اند. مسلمانان متخصص در دانش جغرافی این عنوان را از دو تمدن باستانی اخذ کرده‌اند و همزمان مورد استفاده قرار دادند. بدین ترتیب که پارسا درایای ایرانی را بحر فارس و سینوس پرسیکوس یونانی را خلیج‌فارس می‌نامیدند و حتی مقصود از دو دریا در سوره الرحمن قرآن را نیز همان دریای فارس و دریای متوسط می‌دانستند. ابوعلی احمد پسر عمر معروف به ابن رسته در کتاب الاعلاق النفیسه که در سال ۲۹۰ هجری قمری نوشته‌است، آورده‌است:

فاما البحر الهندی یخرج منه خلیج الی ناحیه فارس یسمی الخلیج الفارسی. اما از دریای هند خلیجی بیرون می‌آید به سمت سرزمین فارس که آن را خلیج‌فارس می‌نامند.

جرجی زیدان تاریخ‌دان عرب در این زمینه می‌گوید:

بحر فارس محدود به آب‌هایی می‌شود که دنیای عرب را دور می‌زند. بحر فارس ـ ویراد به عندهم کل البحور المیحطه ببلاد العرب من مصب ماءدجله فی العراق الی أبله فیدخل فیه مانعبر عنه الیوم بخلیج‌فارس و بحرالعرب و خلیج عدن و البحر الاحمر و خلیج العقبه. دریای فارس ـ نزد آنان متقدمین همه دریاهایی که سرزمین‌های عرب از مصب آب دجله گرفته تا أبله را احاطه می‌کند، به‌عنوان دریای فارس تعبیر می‌شده و از آن جمله‌است آنچه را که ما امروز از آن به خلیج‌فارس و دریای عرب و خلیج عدن و دریای سرخ و خلیج عقبه تعبیر می‌کنیم.

درمتون قدیمی از جمله کتاب حدود العالم به عنوان قدیمی ترین اثر جغرافیایی به زبان فارسی که در حدود هزار سال پیش تالیف شده، آمده‌است: “خلیج پارس از حد پارس بر گیرد، با پهنای اندک تا به حدود سند”، علاوه بر این همچنین بسیاری از مورخان، محققان و سیاحان اروپایی و غربی از جمله: فلاویوس آریانوس، بطلمیوس، هرودت، استرابون و … در آثار و نوشته‌های خود از دریای پارس یا خلیج فارس به عنوان “سینوس پرسیکوس” و “ماره پرسیکوم” یاد کرده‌اند. در دوره‌های اسلامی نیز همه مورخان و جغرافیدانان مسلمان از جمله ابن فقیه در کتاب البلدان، اصطخری در کتاب المسالک الممالک، ابن رسته در کتاب الاعلاق النفسیه، ابوریحان بیرونی در کتاب التفهیم، ابن بطوطه در کتاب مشهور رحله و … نام این دریا را “بحر فارس”، “خلیج الفارسی” و یا “دریای فارس” ذکر کرده‌اندو در بعضی منابع دریای عرب را بحر محیط عجم گفته اند.در کتاب اسناد نام خلیج فارس، میراثی کهن و جاودان، فهرست ۳۰۰ کتاب تاریخی، جغرافیایی، تفسیر قرانی و حدیث که همگی مربوط به مسلمانان و یا به زبان عربی تدوین شده‌اند و همچنین اسناد ۳۰ قرارداد عربی آورده شده که در آنها به نوعی به نام بحر فارس و خلیج فارس اشاره شده‌است.

نام دیرین “دریای پارس” یا “خلیج فارس” در برخی از کشورها به این صورت آمده‌است: در کشورهای انگلیسی زبان Persian Gulf در آلمان Persischer Golf در فرانسه Persique Golf در ایتالیا Golfe Persico در روسیه Persidsk Zalir و در کشورهای عربی به نام “خلیج الفارسی” یاد می‌شود.

آثار عرب زبان بهترین و غنی‌ترین منابعی هستند که برای شناسایی و توجیه حقانیت نام گذاری این دریا می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد. و به گواهی و روایت مستندنام خلیج فارس و کتابهای متعدد در تمام منابع عربی تا قبل از سال ۱۹۵۸ خلیج فارس با نام بحر فارس و یا خلیج فارس ثبت شده‌است یعنی حتی یک مورد سند و یا نقشه و مکتوب وجود ندارد که قبل از این سال به زبان عربی از نام جعلی استفاده کرده باشد. در منابع عربی(اسفار- کتب تاریخی – تفاسیر قرانی و حدیث و … از دریای فارس و چگونگی آن بیش از آثار فرهنگی موجود در هر زبان دیگری گفت و گو شده‌است. در آثار ابن بطوطه، حمدالله مستوفی، یاقوت حموی، حمزه اصفهانی، ناصرخسرو قبادیانی، ابوریحان بیرونی، ابن بلخی و دیگرانی که اکثر آنان کتاب‌های خود را به زبان عربی نیز نوشته‌اند، و همچنین در آثار نویسندگان جدید عرب از نام «خلیج فارس» بدون کم و کاست یاد شده‌است.

بحر فارس نامی است که عرب‌ها در قرون اولیه اسلام و تا قرن ششم بجای دریای عرب و خلیج فارس بکار می‌بردند و این مفهوم شامل خلیج فارس و خلیج عمان و دریای عرب نیز می‌شد ولی در قرنهای اخیر تنها به پهنه آبی که شامل تنگه هرمز تا دهانه اروند رود می‌شود و بجای بحر فارس خلیج فارس می‌گفتند بطور نمونه ابن حوقل،ابن فقیه و استخری و ابوبکر احمدبن اسحاق بن ابراهیم المهذانی، مورخ معروف عرب که به ابن الفیقه مشهور است. بحر فارس را برای تمام آن پهنه آبی از سند تا عبادان(آبادان) بکار برده اند ابن فقیه در کتاب جغرافیای خود موسوم به مختصر کتاب البلدان که در سال‌های آخر سده سوم هجری قمری تالیف کرده، می‌نویسد:

دریای فارس و هند پیوسته اند از نظر پیوستگی به دیگری هر دو یک دریا هستند.

ایرانیان بر این باور هستند که نام جدید جعلی و با انگیزه سیاسی و از روی تعصب قومی بکار می‌رود و همچنان نام تاریخی خلیج فارس باید استفاده شود.∗

امروزه در کشورهای عربی

Khaleej ajam خلیج العجم نقشه دوره عثمانی مصر

امروزه برخی از کشورهای عربی خلیج فارس را خلیج عربی و یا تنها خلیج می‏نامند. با این که ویکی‌پدیای عربی سرواژه«الخلیج العربی» را به‌کارگرفته،در ویکی‌پدیای مصری نام مقاله «الخلیج الفارسى (الخلیج العربى)» است..مورخان معاصر عرب نیز همانند مورخان قدیم، خلیج فارس را به‎‏کاربرده‌اند.

اطلس‌های خلیج فارس

تا کنون چندین اطلس در بر دارنده نام و نقشه‌های خلیج فارس منتشر شده و مشخص می کند که نام خلیج فارس در همه نقشه های کهن بکار رفته در کتاب:اسناد نام خلیج فارس، میراثی کهن و جاودان, جزئیات کامل این اطلسها در گفتار ۱۱ صص ۹۸-۱۲۲ “مبحث اطلسها” نقد و برسی شده‌است چند نمونه از آنها عبارتنداز:

اطلس تصویری تونس ۲۵۳ نقشه چاپ موسسه جهانی عرب پاریس و دانشگاه تونس ۲۰۰۱

Atlas of The Arabian Peninsula in Old European Maps (253 maps) by Khaled Al Ankary, Institute du Monde Arabe,Paris and Tunisia University,2001 تقریبا تمام نقشه‌ها نام خلیج فارس و معادلهای آن را دارند اولین نقشه این اطلس،تصویری از یک نقشه طراحی شده بر روی چوب است که توسط فرانشیکو ایتالیایی به سال ۱۴۸۰م. ترسیم شده‌است.مشابه نقشه ی‌های منسوب به بطلیموس است که خلیج فارس شکل مستطیل است .آخرین نقشه اطلس مذکور(تونس) نقشه شماره ۲۵۳ ویک نقشه رسمی دولت عثمانی متعلق به سال۱۸۹۵ م. است که در آن خلیج فارس را با نام بحر فارس ثبت کرده وکورفزی بصره(Bay) را که یکی از خلیج های داخل خلیج فارس است بیٍ بصره نیز آورده است نقشه دیگر نقشه رسمی دولتی دوره عثمانی ۱۱۴۱ق- ۱۷۲۹ م. است که خلیج فارس را بحر فارس و دریای عرب را بحر محیطعجم ثبت کرده‌است.این نقشه بی نظیر تاریخی که از سوی دولت دشمن شماره یک امپراتوری صفویه است مناطق شیعه نشین عراق و بحرین و شمال عربستان را جزو ممالک ایران دانسته است. اینجا:[۲۲] در میان نقشه‌های اطلس مذکور ۱۰ نقشه علاوه بر ثبت نام خلیج فارس در محل خودش(پرشن گلف)،دریای عرب و بحر عمان فعلی را نیز دریای فارس یا پرشن سی ثبت کرده‌است از جمله می‌توان نقشه‌های صفحات ۲۲۶-۱۴۱-۳۲۳-۳۲۲-۳۳۱-۳۴۵-۳۴۷-۳۶۳-۳۵۵ و نقشه شکل اسبی بسیار هنری بوتینگ Bunting H.S.Q34/24CM Hanover,1620 دریای فارس(بجای دریای عرب) و خلیج فارس را نام برد.

اطلس” نقشه‌های تاریخی خلیج”چاپ ۱۹۹۶ شارجه

این اطلس در دو جلد چاپ شده که مجموعاً حدود ۵۰۰ نقشه با نام خلیج فارس دارند. این اطلس” نقشه‌های تاریخی سالهای ۱۴۹۳-۱۹۳۱م. خلیج فارس را که دارای ۲۷۶ نقشه از منابع اروپایی است در بر می‌گیرد و توسط “سلطان بن محمد القاسمی یکی از مقامات امارات متحده عربی” ابتدادر سال ۱۹۹۶م. به سفارش وی در لندن چاپ و توسط “منشورات مدینه شارقه للخدمات” منتشر شده‌است در این اطلس نیز مانند اطلس تونس ۹۸% نقشه‌ها نام درست خلیج فارس وجود دارد. اطلاعات موجود در نقشه‌های جهان نما تا ۱۷۰۰ همچنان فراتر از ۷ دریا و ۷ اقلیم نرفته و به سبک قدیم و سبک جغرافیانویسان مسلمان، چین در شرق ، اروس در شمال، فرانکه در اروپا و افریقیه در جنوب لبه‌های پایانی دنیا و دریای محیط بدور دنیا و کوه قاف حلقه پایانی دنیای سینی شکل است. حدود سال ۱۷۵۳م. نیکلاس دی فر (۱۶۹۴-۱۷۵۴م )اولین بار نقشه جهان را تقریباً به شکل امروزی ترسیم کرده‌است.

  • ·        اطلس عراق در نقشه‌های قدیمی

در این اطلس که تألیف “احمد سوسه” پدر کارتوگرافی در عراق است، بر اساس منابع یونانی و اسلامی ۳۹ نقشه به زبان عربی و به طریقه سیاه و سفید ترسیم شده‌است که نام خلیج فارس در همه این نقشه‌ها از جمله در نقشه دوره آشوریان به شماره ۶ ، نقشه هیکاتوس (متوفی ۴۷۵ ق.م.) به شماره ۷ که به امپراتوری فارس و مصر سفر نموده‌است، نقشه ایراتوستین یونانی به شماره ۹ ، نقشه بطلیموس به شماره ۱۰، در واژه خلیج فارس ( سینوس پرسی) به کار رفته و اما در نقشه فتوحات قرن اول هجری به شماره ۱۱، نقشه ی( بلخی ۹۳۴م.) به شماره ۱۲ ، نقشه دیار عرب اسطخری (۹۵۱ م.) به شماره ۱۶ و نقشه عراق از اسطخری به شماره ۱۸ ، نقشه جهان نمای ابن حوقل(۹۷۷م.) به شماره ۱۹ ، نقشه عراق از ابن حوقل به شماره ۲۲، نقشه جهان از جیهانی( ۹۷۷م.) به شماره ۲۶، نقشه جهان نمای ادریسی( ۱۰۹۹-۱۱۶۴ م.) به شماره ۲۹ ، نقشه جهان نمای قزوینی (۱۲۰۳-۱۲۸۳م.) به شماره ۳۱ ، نقشه ابن الوردی ۱۳۴۸م. به شماره ۳۶ نقشه شماره ۳۸ از جغرافیانویس مجهول و نقشه شماره ۳۹ به نام مواضیع التاریخیه کلمه بحر فارس ( دریای فارس) بکار رفته‌است.

اطلس مذکور توسط موسسه کارتوگرافی سحاب دو بار باز چاپ شده‌است.

دولت کویت درسال ۱۹۹۲ م. کتابی را مشتمل بر هشتاد نقشه و سند تاریخی تحت عنوان:

” الکویت فی الخرائط العالم” (کویت در نقشه‌های جهان) به چاپ رسانیده‌است که در همه این نقشه‌ها و اسناد تاریخی که از اطلس‌های مختلف گرد آوری شده‌است، نام خلیج فارس وجود دارد.

اطلس “الکویت قراءه فی الخرایط التاریخیه” در سال ۱۹۹۴ م. در کویت به همت عبدالله یوسف الغنیم به چاپ رسیده که حاوی حدود ۲۰۰ نقشه با نام خلیج فارس است.

۶ – اطلس” ریشه‌های کویت” بنام( اصول الکویت المنشور العام ) که در سال ۱۹۹۱ در هلند به چاپ رسیده‌است،پانزده نقشه تاریخی وجود دارد که در همه آن‌ها نام خلیج فارس ثبت شده‌است.

بنیاد ایران‌شناسی نیزکتاب «وصف خلیج فارس در نقشه‌های تاریخی، با ۴۰ نقشه اسلامی و ۱۲۰ نقشه اروپایی را منتشر کرده‌است.

“اطالس التاریخی للعالم الاسلامی فی العصور الوسطی”

این اطلس توسط عبد المنعم ماجد، علی البنا، (دار الفکر العربی ۱۹۸۶م، مکتبه القاهره الکبری، رمز ۲۵۴۰۰)دارای حدودشانزده نقشه از جمله نقشه‌های شماره ۲،۳،۷،۸،۹،۱۰،۱۶ مربوط به خلیج فارس با همین نام است .درچاپ جدیداین اطلس عبارت خلیج فارس در تمام نقشه‌ها به خلیج عربی تخریب شده‌است.

در کتاب “مصور الجغرافی لاقالیم الارض الطبیعیه و السیاسیه” ۹۰ نود نقشه از منابع عربی وجود دارد که دردوازده نقشه مربوط به منطقه خلیج فارس، نام تاریخی بحر فارس و خلیج فارس وجود دارد. این کتاب تألیف “الشیخ محمد فخرالدین” مدرس دارالعلوم است که انتشارات مکتبه الهلال بشارع الفجاله مصر، چاپ یازدهم آنرا در سال ۱۹۲۵ انجام داده‌است.

در کتابخانه‌ها و موزه‌های سایر مناطق جهان اطلس‌ها و اسنادو مدارک معتبری در تائیداصالت و کهن بودن نام خلیج فارس وجود دارد.

در کتابخانه‌ها و آرشیوهای ملی کشورها نقشه‌های بسیار زیبا و هنری از خلیج فارس نگه داری می‌شود

در کتابخانه کنگره آمریکا و کتابخانه آرگوسی نیویورک بیشتر از ۲۰۰ نقشه تاریخی در بریتانیا- روسیه و هند و در بسیاری از کشورهایی اروپایی نیز نقشه‌هایی با ارزش تاریخی و موزه‌ای و وجود دارد که خلیج فارس با نام اصلی در آن‌ها ثبت شده‌است.

در کتابخانه ملی بریتانیا (لندن) ، کتابخانه و اسناد وزارت امور هند (لندن)، مرکز اسناد عمومی لندن و کتابخانه دانشکده مطالعات خاورشناسی لندن بیشتر از ۳۰۰ نقشه در بر دارنده نام خلیج فارس وجود دارد در *بسیاری از موزه‌ها ،کتابخانه‌ها و حتی هتلها و یا آرشیوهای خصوصی چه در کشورهای عربی مانند مصر و چه کشورهای غیر عربی صدها نقشه تاریخی با نام خلیج فارس وجود دارد.

نقشه هایی مانند: نقشه های کهن از عهد بطلمیوس تا نقشه های چند سده اخیر مانند نقشه ساموئل دان (۱۷۹۴) -نقشه ایران در دوره افشاریه ۱۷۴۷توسط امانوئل بوئن و نقشه جهان ..

نقشه موجود در موزه متحف مصری قاهره که بر اساس یک لوحه سنگی عظیم قبل از میلاد ترسیم شده‌است و از سال ۱۹۰۳ در کنار این لوح نصب است وبه نام خلیج فارس مزین می‌باشد که بعضی از این نقشه‌ها از سوی یونسکو به عنوان میراث بشریت برسمیت شناخته شده و بطور نمونه می‌توان به نقشه موجود در کتابی تحت عنوان نوادر المخطوطات(RARE MANUSCRIPTS) که از سوی یونسکو در سال ۱۹۹۵ بر اساس اسناد کتابخانه اسکندریه مصر به عنوان میراث جهانی چاپ شده‌است اشاره کرد.

موسسه دریای شرق با کمک دولت کره جنوبی نیز در سال ۲۰۰۲ کتابی بنام:

East Sea in World Maps این کتاب ۴۰ نقشه تاریخی را از سال ۱۷۱۵ تا سال ۱۸۰۰ در جهت اثبات نام دریای شرق به چاپ رسانده‌است که در تمامی نقشه هائی که جنوب ایران را در بر گرفته‌اند (۳۱ نقشه) نام خلیج فارس ثبت گردیده‌است. در این کتاب همچنین فهرست مشخصات ۹۰ نقشه کتابخانه لندن از سال ۱۵۹۵ م. تا ۱۸۹۴م. و فهرست ۶۱ نقشه موجود در دانشگاه کمبریج لندن متعلق به سالهای ۱۵۷۰ تا ۱۸۲۴ م.راجع به آسیا را به چاپ رسانده در این نقشه‌ها نیز همچنان خلیج فارس با نام تاریخی و درست خود ثبت شده‌است.

در آلمان یک اطلس تاریخی حاوی تصاویر نقشه‌های موجود در موزه‌ها و آرشیوهای خصوصی آلمان سال ۲۰۰۲ چاپ شده که ۹ مورد نقشه‌های جهان نام خلیج فارس را در بر دارد.

حدود ۳۰ اطلس تاریخی مربوط به قرن گذشته خلیج فارس را با همین نام ثبت کرده‌اند.

از جمله: اطلس توماس هربرت ۱۶۲۸ م. ،اطلس پاریس دانشگاه لوساج ۱۸۶۳م. ،اطلس آلمان ۱۸۶۱م. ،اطلس پاریس انویلی ۱۷۶۰م. ، اطلس جغرافیای مدرن ۱۸۹۰م. پاریس که توسط” F.SCHRADER and F.PRUDENT ” طراحی شده دارای ۱۰ نقشه با ذکر نام خلیج فارس است. این اطلس در مرکز اسناد ملی مصر ( دار الوثائق قومی) نگهداری می‌شود و در نقشه شماره ۴۰ جزایر سه گانه با رنگ و متعلق به ایران ترسیم شده‌است.

اطلس لندن ۱۸۷۳م. ،اطلس ارنست امبروسیوس ۱۹۲۲،اطلس بیلفیلد ۱۸۹۹ اطلس هارمسورث قرن ۱۹ لندن . و …

دایرة المعارف‌های بزرگ جهان مانند RAISONNE DE SCIENCE KOSJDK NHDVI HGLUHVT (چاپ ۱۷۵۱م. فرانسه) ، دایرة المعارف بریتانیکا، دایرة المعارف لاروسکا، امریکانا و….و .. تمام دایرة المعارف‌ها ی مشهور از قدیم تا کنون خلیج فارس را با همین واژه ثبت نموده‌اند.توضیح چند نقشه از اطلس تونس:جرارد ون شاگن نقشه‌نگار هلندی در سال ۱۶۸۹ (میلادی) در آمستردام نقشه‌ای از جهان ترسیم کرد.

نوشتار اصلی: نقشه جهان

این نقشه به سبک کنده‌کاری با فلز مس و رنگ‌کاری دستی تزئین شده‌است. نقشه مس‌آرایی شده، نقشه‌ای کمیاب است و فقط یک رونوشت از آن در دانشگاه آمستردام می‌باشد و نسخه‌ای مشابه در کتابخانه‌های آمریکا ندارد.[۷۸] نکته قابل توجه نام خلیج فارس است که به زبان لاتین قدیمی: Sinus Persicus امروزه:Sinus Persici در نقشه آورده شده‌است. ابعاد اصلی نقشه ۴۸٫۳ در ۵۶ سانتی‌متر می‌باشد.

در سال ۱۷۵۳ میلادی در آمستردام هلند نقشه‌ای منتشر گردید که منحصراً مربوط به خلیج فارس بود. در این نقشه از خلیج فارس با نام Persische Golf یاد شده‌است. و بیشتر جزایر خلیج فارس مشخص شده و نقشه‌های آنها درج شده‌است. نقشه مذکور در اطلس تونس وجود دارد. در سال ۱۵۰۲ میلادی نقشه‌ای ترسیم شد که از شرق تا غرب همه مستعمرات پرتغال در آن درج شده بود. در نقشه ۱۵۰۲ کانتینو نام خلیج فارس و دریای سرخ موجود است.

اناکسیماندر (۶۱۰-۵۴۶ ق.م)، (به انگلیسی: Anaximander)، جغرافیدان یونانی در نقشه جهان خود از خلیج فارس نام برده‌است. این اثر در کتاب Kleinere schriften، اثر (Joachim Lelewel (1836 آورده شده‌است.[۸۸] هکاتئوس (۵۵۰-۴۷۶ ق.م)، (به انگلیسی: Hecataeus)، از سرشناس ترین جغرافیدانان یونانی آن زمان نقشه‌ای از جهان ترسیم کرده‌است که آب‌های اقیانوس پیرامون خشکی‌ها را گرفته‌اند و در این نقشه نام خلیج فارس دیده می‌شود. کلودیوس پتوله یا بطلمیوس (۹۰-۱۶۸ میلادی)، (به انگلیسی: Claudius Ptolemy)، منجم و جغرافیدان مشهور اسکندریه، نخستین کسی است که اطلسی شامل ۳۶ نقشه از نقاط مختلف جهان تهیه می‌کند که در آن آبهای جنوب ایران را سینوس پرسیکوس که به معنی خلیج فارس است، نامیده‌است.

در نقشه والدسیمولر که توسط نقشه‌نگار آلمانی با نام مارتین والدسیمولر ترسیم شده‌است، نام خلیج فارس به وضوح مشخص شده‌است. این نقشه در آوریل ۱۵۰۷ میلادی منتشر شده‌است. .

نقشه پیترو کوپو، نقشه‌ای است که در آن نام خلیج فارس به وضوح نوشته شده‌است. این نقشه در سال ۱۵۲۰ میلادی ترسیم شده‌است.

در خلال سال‌های ۱۷۰۰ تا ۱۷۲۰ میلادی، نقشه‌کش آلمانی به نام جووان باپتسیت هومان، نقشه‌ای از ایران و کشورهای اطرافش ترسیم کرد. در این نقشه نام خلیج فارس کاملا مشخص است.

پیشینه تحریف نام خلیج فارس

خلیج فارس و مترادف‌های آن در سایر زبانها،اصیل ترین نام و نامی است بر جای مانده از کهن‌ترین منابع، که از سده‌های پیش از میلادبطور مستمر در همه زبانها و ادبیات جهانی استفاده شده‌است و با پارس – فارس- ایران وعجم- نام‌های ایران – و معادل‌های آن در سایر زبانها گره خورده‌است.

تا پیش از دهه ۶۰ قرن بیستم میلادی، کشورهای عربی از عبارت خلیج فارس در مکاتبات رسمی خود استفاده می‌کردند

در سده‌های اخیر

تا قرن ۱۹ میلادی، تقریبا در تمامی اسنادو مکتوب های عربی، این آبراهه در فارسی با نام خلیج فارس یا دریای فارس، در عربی با نام‌های (به عربی: ‘الخلیج الفارسی’)‏ یا (به عربی: ‘بحرالفارسی’)‏ یا (به عربی: ‘بحرالعجم’)‏،و بحرعجم و در زبان‌های اروپایی با نام‌هایی مانند Persian Gulf، Sinus Persicus، Persische Golf، و Golfo di Persia نامیده می‌شده‌است. در پازه زمانی کوتاهی در قرن ۱۷ میلادی، در بعضی اسناد بریتانیایی و ترکی از این آبراهه با عنوان خلیج بصره نام برده شده بود که حکایت از اهمیت بصره در تجارت آن دوران داشته‌است.البته خلیج بصره یکی از ۱۵ خلیج‌های کوچک در خلیج فارس است که در انگلیسی به آن بی می‌گویند Bay of Basra و در فارسی بیشتر به خور ترجمه می‌شود. (کتاب اسناد نام خلیج فارس) درباره نام خلیج فارس تا اوایل دهه ۱۹۶۰ میلادی هیچ گونه بحث و جدلی در میان نبوده و در تمام منابع اروپایی و آسیایی و آمریکایی و دانشنامه‌ها و نقشه‌های جغرافیایی این کشورها نام خلیج فارس در تمام زبان‌ها به همین نام یاد شده‌است.

صاحب نظران بر این باوردند که اصطلاح «خلیج عربی» برای نخستین بار در دوره تحت قیمومت شیخ نشین‌های خلیج فارس توسط کارگزاران انگلیس و بطور ویژه از طرف یکی از نمایندگان سیاسی انگلیس مقیم در خلیج فارس به نام رودریک اوون انجام شد که در کتابی به نام حبابهای طلایی در خلیج عربی در سال ۱۹۵۸ نوشت که «من در تمام کتب و نقشه‌های جغرافیایی نامی غیر از خلیج فارس ندیده بودم ولی در چند سال اقامت در سواحل خلیج فارس(بحرین) متوجه شدم که ساکنان ساحل عرب هستند بنابر این ادب حکم می‌کند که این خلیج را عربی بنامیم» مجله العربیه در شماره دوم خود ۱۹۵۸ این مطلب را بیان نموده‌است». در سال‌های اخیر و به ویژه از دهه شصت میلادی به این سو، نام جعلی خلیج عرب نیز در برخی منابع تحت حمایت بیشینه دولت‌های عربی و گاه غیر عربی به گونه‌ای فزاینده در حال رقابت با نام خلیج فارس است، جایگزینی نامی قومی بجای یک نام تاریخی امر خشم ایرانیان سراسر جهان را برانگیخته و باعث پدیداری نام «خلیج همیشه فارس» یا «خلیج همیشگی فارس» از سوی ایرانیان گشته‌است. سازمانهای جغرافیایی دنیا(غیر عرب)همگی خلیج فارس را تنها نام معتبر می دانند در پی استعلام از وزارت امورخارجه بریتانیا درباره نام این آبراه، ایشان به صراحت نام خلیج فارس را صحیح دانسته‌اند. تحریف نام “خلیج فارس” سناریویی بود که بعد از ملی شدن صنعت نفت آغاز شد و اولین مدافع نام خلیج عرب “رودریک اوون” بود که در سال ۱۹۵۸ کتابی بنام مستند حبابهای طلایی در خلیج عربی را نوشت و در مقدمه کتاب از تغییر نام خلیج فارس دفاع کردو جمله معروف را نوشت: هیچ نقشه‌ای ندیدم مگر آنکه نام خلیج فارس را داشت اما چون ساکنان غرب خلیج عرب هستند ادب حکم می‌کند که این دریا را به نام آنها بنامیم.(ادب از نوع انگلیسی) اما اسناد تاریخی آن چنان مستحکم و مستند هستند که ناسیونالیستهای عرب علی رغم هزینه هنگفت موفق به تغییر این نام نشدند و سازمان ملل و سازمانهای بین المللی نیز بر اصالت تاریخی و حقوقی نام خلیج فارس تاکید دارند. از روزی که بشر به کار تدوین و نگارش تاریخ مبادرت ورزید برای مکانهای جغرافیایی نیز نام‌های با مسمایی انتخاب که آبراه جنوبی و جدا کننده فلات ایران از شبه جزیره عربستان نیز یکی از این موارد بوده که با نام “دریای پارس” از آن دوران کهن به یادگار مانده‌است.. “دریای پارس” یا “خلیج فارس” از جمله نامهای قدیمی و باستانی است که بطور مستمر در زمانهای مختلف تاریخی در اسناد، قراردادها و مکاتبات، مورد استفاده همه اقوام و ملل دنیا قرارگرفته‌است. نخستین بار در روزگار هخامنشیان، این دریا “پارسا درایا” یا “دریای پارس” خوانده شد، طبق کتیبه‌ای که از داریوش پادشاه هخامنشی، در تنگه سوئز بدست آمده، از آن به عنوان “درایا هچا پارسا آیتی” یعنی دریایی که از پارس می‌آید یاد شده و این سند به عنوان نخستین مدرک تاریخی موجود است که حقانیت نام خلیج فارس را به وضوح نشان می‌دهد.

به دنبال تحریفات و تطمیع هااز سوی نهادهای عربی، چند موسسه آمریکایی و اروپایی نیز با سناریویی از قبل طراحی شده جعل نام این دریای تاریخی را به شکل وسیعتری ادامه داده و به طوری که در سال ۱۳۸۳ خورشیدی موسسه آمریکایی نشنال جئوگرافی در اطلس جغرافیایی خود در کنار نام پرآوازه خلیج فارس از واژه مجعول “خلیج ع.ر.ب.ی” نیز استفاده کرد.چند سال بعد از آن یعنی در سال ۱۳۸۵ خورشیدی نیز مسئولان موزه “لوور” پاریس واژه مجعول خلیج را به جای “خلیج فارس” بکار بردند، هر چند که این دو موسسه مذکور با اعتراض شدید ایرانیان وطن دوست مواجه شده و در مدت کوتاهی با عذرخواهی، تحریفات صورت گرفته را تصحیح کردند، اما متاسفانه این معضل به اینجا هم ختم نشد و این روند تا به حال نیز ادامه داشته و دارد به طوریکه در یکی دو سال اخیر نیز اخباری دیگر توسط برخی از آژانس‌های خبری مبنی بر تحریف نام خلیج فارس اعلام شد، البته این بار نام تاریخی خلیج فارس، توسط سایت‌های “گوگل” و نیروی دریای ارتش آمریکا مورد تحریف واقع شد که بلافاصله همانند موارد قبلی با اعتراض شدید ایرانیان مواجه شد. گوگل نام خلیج فارس را حذف کرده و از نام خلیج عرب برای این محل استفاده کرده‌است. اما نکته اساسی اینکه در کنار این گونه انتقادات و اعتراضات مردمی، دولتمردان نیز پا به پای ملت وظیفه خواهند داشت که در این مقطع حساس با نگاهی ویژه موضوع مربوط به خلیج فارس را رصد کرده و در صورت ادامه تحریفات، در دادگاه‌های بین المللی اقامه دعوا نمایند.

دولت انگلیس در سال ۱۲۱۹ خورشیدی، نام دریای بریتانیا را برای خلیج فارس به کار بردند اما این نام پذیرشی نیافت و آن را رها نمودند.

پس از ملی شدن نفت ایران و خلع ید از شرکتهای انگلیسی و قطع روابط ایران و انگلیس ابتدا نماینده سیاسی انگلیسی مقیم بحرین از سال ۱۳۲۹ (۱۹۵۰ م.) عبارت ساحل عربی را برای منطقه جغرافیایی بخش جنوبی خلیج فارس که متعلق به عرب‌های تحت‌الحمایه انگلیس بود مرسوم ساخت و سپس به مرور کلمه خلیج عربی را جایگزین آن ساخت و سپس این نام را به کل خلیج فارس تعمیم داد. ایرانیان خلیجی موسوم به خلیج عربی (عرب) را نامی جعلی می‌دانند که کشورهای عربی از ابتدای دهه ۱۳۳۰ خورشیدی به تحریک انگلستان بر روی خلیج فارس می‌نهادند.

تلاش‌های دولت ایران در برابر تغییر نام

دوره محمدرضاشاه

دولت ایران در روز ۱۳ مرداد سال ۱۳۳۷ به دلیل تغییر نام خلیج فارس به خلیج عربی از سوی عراق و برخی دیگر از کشورهای عربی و انگلیس اعتراض خود را به دولت جدید عراق به رهبری قاسم که با یک کودتای نظامی بر سر کار آمده بود و تمایل به حرکت‌های آزادی خواهانه مصر به رهبری جمال عبدالناصر داشت، اعلام کرد. چند سال بعد گمرک و پست ایران از قبول محموله‌هایی که به جای خلیج فارس نام خلیج عربی بر روی آن نوشته شده بود، خودداری کرد. ایران همچنین در مجامع و کنفرانس‌های بین‌المللی نیز در صورت به کار بردن این اصطلاح ساختگی از سوی نمایندگان کشورهای عرب واکنش نشان می‌داد. شاه خود در دو نوبت در مصاحبه‌های خود به جعل نام خلیج فارس اعتراض نمود. برای اولین بار در سند ” AD311/1 Gen مورخ پنجم مارس ۱۹۷۱ میلادی” دبیرخانه سازمان ملل اعلام کرد نام درست و تاریخی خلیج فارس است.

دوره جمهوری اسلامی:

در نیمه نخست بهمن ماه سال ۱۳۷۰ سر ویراستار سازمان ملل متحد با اشاره به اعتراض‌های پیاپی نمایندگان ایران در آن سازمان به استفاده از نام ساختگی خلیج عربی در اسناد این سازمان از کارکنان سازمان ملل خواسته تا اعتراض دولت ایران را همیشه در نظر داشته باشند. در یازدهم شهریور سال ۱۳۷۱ هنگامی که حیدر ابوبکر العطاس نخست وزیر جمهوری یمن در اجلاس سران جنبش عدم تعهد که در جاکارتا پایتخت اندونزی برگزار می‌شد، از نام ساختگی خلیج عربی استفاده کرد، با اعتراض شدید نمایندگان ایرانی رو به رو شد. او سرانجام از نمایندگان ایران عذرخواهی کرد. و این کار را غیر عمد خواند. سازمان ملل متحد تاکنون در ۵ نوبت، نام رسمی و تغییر ناپذیر آبراه جنوبی ایران را “خلیج فارس” اعلام کرده‌است. دومین یادداشت به شماره UNLA45.8.2(C) مورخ دهم اوت ۱۹۸۴ میلادی و بار سوم نیز طی یادداشت شماره ST/CS/sER.A/29 در تاریخ دهم ژانویه ۱۹۹۰ میلادی نام رسمی دریای جنوبی ایران و خاوری شبه جزیره عربستان را “خلیج فارس” اعلام کرده‌است. این سازمان در کنفرانس‌های سالانه خود که در زمینه “هماهنگی در نام‌های جغرافیایی” برگزار می‌کند، به فارسی بودن نام این آبراه بین المللی تاکید کرده و آن را مورد تائید قرار داده‌است… بطورکلی دولت جمهوری اسلامی ایران تا سال ۱۳۸۳ و پیش آمد موضوع تحریف نام خلیج فارس از سوی نشنال جیوگرافی از خود حساسیت و واکنش قابل ملاحظه‌ای انجام نداد تا اینکه در پایان دوره محمد خاتمی روز ملی خلیج فارس رسما وارد تقویم کشوری شد.

نگارخانه نقشه های خلیج فارس  برای بزرگ نمایی کلیک کنید

 

  • نقشه آسیا از کریستوف ویگل به سال ۱۷۱۹ میلادی (نام خلیج فارس مشهود است.)

  • به عبارت «بحر فارس» در پایین تصویر توجه شود. اثرلستخری، متوفی ۳۳۰ ه.ش (سدهٔ ۹ م.)

  • به لاتین: خلیج فارس. برگرفته از اثر بطلمیوس. ۱۴۷۸ میلادی.

  • لاتین: خلیج فارس. سدهٔ ۱۵ میلادی. برگرفته از نقشهٔ جهان اثر بطلمیوس (۸۳–۱۶۸ م.)

  • لاتین: خلیج فارس.Waldseemüller map. ۱۵۰۷ م.

  • انگلیسی: خلیج فارس. ۱۵۳۱-۱۵۳۲ م.

  • ایتالیایی: خلیج فارس. ۱۵۴۰ م.

  • فرانسوی: خلیج فارس. ۱۵۴۰ م.

  • ایتالیایی: خلیج فارس. ۱۵۴۸ م.

  • خلیج فارس. ۱۵۶۳ م.

  • خلیج فارس. ۱۶۲۴-۱۵۷۰ م.

  • ایتالیایی: خلیج فارس. ۱۵۷۴ م.

  • لاتین: خلیج فارس. نقشهٔ آسیا. ۱۵۷۸ م.

  • انگلیسی: خلیج فارس. ۱۵۸۰ م.

  • انگلیسی: خلیج فارس. ۱۵۸۴ م.

  • انگلیسی: خلیج فارس. ۱۵۸۸ م.

  • انگلیسی: خلیج فارس. ۱۵۹۵ م.

  • انگلیسی: خلیج فارس. ۱۵۹۸ م.

  • انگلیسی: خلیج فارس. ۱۶۱۰ م.

  • نام خلیج فارس در گوشهٔ نقشهٔ سرزمین‌های مقدس. ۱۶۵۷ م.

  • آلمانی: خلیج فارس یا خلیج بصره. ۱۷۰۷ م.

  • انگلیسی: خلیج فارس. ۱۷۱۷-۱۷۳۵ م.

  • لاتین: خلیج فارس. منتشرشده در ۱۷۲۰ م.

  • فرانسوی: خلیج فارس یا خلیج بصره. ۱۷۴۰ م.

  • انگلیسی: خلیج فارس. ۱۷۴۴-۱۷۵۲ م.

  • آلمانی: خلیج فارس. ۱۷۴۵ م.

  • 1126 قمری، چاپ شده در لندن. ۱۷۴۷ م. نام خلیج فارس «Persian Gulf» و نام دریای عمان «Persian Sea» نوشته شده‌است.

  • نام خلیج فارس در نقشه‌ای متعلق به ۱۷۵۸ م. که وسعت امپراطوری زندیه را نشان می‌دهد.

  • نقشهٔ تمدن‌های کهن رسم‌شده در ۱۷۶۲ م. به همراه نام خلیج فارس

  • انگلیسی: خلیج فارس. ۱۷۹۶ م.

  • انگلیسی: خلیج فارس یا دریای قطیف. سدهٔ ۱۷ م.

  • انگلیسی: خلیج فارس. ۱۸۰۸ م.

  • خلیج فارس. ۱۸۱۵ م.

  • انگلیسی: خلیج فارس. ۱۸۱۸ م.

  • انگلیسی: خلیج فارس. ۱۸۲۰ م.

  • فرانسوی: خلیج فارس. ۱۸۳۸ م.

  • خلیج فارس. ۱۸۸۳ م. برگرفته از اثر اراتوستن(۱۹۴ پیش از میلاد).

  • نام خلیج فارس در نقشهٔ آفریقا از دانشنامهٔ بریتانیکا. ۱۸۹۰ م.

  • نقشهٔ آسیا و نام خلیج فارس. ۱۸۹۲ م.

  • لاتین: خلیج فارس. ۱۹۰۳ م.

  • نام خلیج فارس در نقشهٔ تفکیک ایران در قرارداد سن پترزبورگ. ۱۹۱۲ م.

  • انگلیسی: خلیج فارس. منتشرشده در ۱۹۱۳ م.

  • نام خلیج فارس در نقشهٔ خراسان کهن. ۱۹۲۶ م.

     

    منابع: کتاب “اسناد نام خلیج فارس میراثی کهن و جاودان – دکتر عجم

    - ویکی پدیا

    - سایت پژوهشهای ایرانی

    http://parssea.persianblog.ir/

    http://www.flickr.com/photos/54272266@N06/8668129764/in/photostream/

    http://parssea.org

old sea routes

The Sea Route, showing how the trade of goods extended from China's Han Dynasty through the old spice routes and the Straits of Malacca, around Sri Lanka and Western India, both delivering and collecting cargo, then across the Arabian sea to the Middle East and East Africa. Java, Sumatra, Malaysia and the ancient Khmer, Thai, Lao Viet and Burmese civilizations all grew wealthy from the Sino-Indian and were settled by Indian and Chinese merchants



Map of The Silk Road, The Spice Route & Incense Trail


The History of Incense and Spices

The development of incense and spices has a long history, with their earliest use found in the Mesopotamian Civilization several thousand years ago. According to ancient documentation, as much as 2.5 tonnes of frankincense were burnt in the Temple of Baal in Babylon each year;1 and there were inscriptions about incense offerings for gods on the clay tablets of The Epic of Gilgamesh, “the world's oldest literature”.2 In the Book of Exodus of the Old Testament, there are verses describing the Lord teaching His people how to make the holy anointing oil and incense:

“Moreover the LORD spake unto Moses, saying, Take thou also unto thee principal spices…And thou shalt make it an oil of holy ointment, an ointment compound after the art of the apothecary: it shall be an holy anointing oil. And thou shalt anoint the tabernacle of the congregation therewith, and the ark of the testimony…And thou shalt sanctify them, that they may be most holy…And thou shalt speak unto the children of Israel, saying, this shall be an holy anointing oil unto me throughout your generations… And the LORD said unto Moses, Take unto thee sweet spices…these sweet spices with pure frankincense: of each shall there be a like weight: And thou shalt make it a perfume, a confection after the art of the apothecary, tempered together, pure and holy…it shall be unto you most holy...it shall be unto thee holy for the LORD...Whosoever shall make like unto that, to smell thereto, shall even be cut off from his people.”

(Exodus, Chapter 30, verses 22-38) 3

Moreover, archaeologists discovered pellets of frankincense in the tomb of the Egyptian Pharaoh Tutankhamun (1341 – 1323 BC). A wall inscription in Karnak also details the incense offering rituals of Pharaoh Rameses II before a sacred barge around 1224 BC.1 In fact, incense culture can be found among different races, including the Phoenicians, the Arabs, the Indians as well as the Greeks and Romans.4

In ancient days, the worth of incense and spices was the same as that of gold. Its preciousness originated from its connotation of authority and status, rather than being a necessity. According to the Gospel of Matthew, the three wise men from the east were guided by a star to Bethlehem to worship Jesus Christ the new-born King. The gifts they presented were gold, frankincense and myrrh. (Gospel of Matthew, Chapter 2, verses 1-12)

http://www.xiang-he.org/aloe_exhibition/artifacts_cat.php?cat=A&file=cat-A-2