اَدْویه، فرآوردههای adviye(a)] گیاهى خشک شدهای که
به غذا طعم و عطر مىبخشند. بعضى از انواع ادویه از پوست ساقة درختان تهیه
مىشوند، مانند دارچین؛ و برخى دیگر از ریشهها، مانند زردچوبه و زنجبیل،
پارهای هم از غنچههای خشک شده مانند میخک، گلها مانند گلرنگ، یا پرچم گل
مانند زعفران. برخى از ادویه از میوة گیاه به دست مىآید، مانند هل، زیره،
رازیانه، خردل، فلفل سیاه، فلفل قرمز، گلپر، سماق و بادیان رومى، و
دستهای نیز از برگهای خشک شدة گیاه مانند آزربه، برگ بو، پونه، نعناع،
زوفا، کرفس کوهى و آویشن.
ادویه به گروههای مختلفى تقسیم مىشود: گروه ادویة گرمسیری مانند فلفل
سیاه، میخک، دارچین و زردچوبه؛ گروه دانههای معطر مانند رازیانه، خردل و
زیره؛ گروه گیاهان معطر مانند اِکلیل کوهى، زوفا، آویشن و درمنه؛ و گروه
سبزیهای خشک شدة معطر مانند پیاز و موسیر و سیر. ادویه در سسها، سالادها، سوپها
و چاشنیها و در کنسروسازی و تهیة انواع غذاها مصرف مىشود.
على رضایىنژاد
اَدْویه، راهْهـا [rāhhā-ye
adviye(a)]، مـجمـوعـهای از راههای بازرگانی دریایی و زمینی که در دورهای طولانی،
از روزگار باستان تا سدههای 11 و 12ق/17 و 18م میان شرق و غرب برقرار بود.
از حدود 2000قم در مسیری دریایی از مجمعالجزایر مالایا، در جنوب شرقی آسیا تا
جزیرۀ ماداگاسکار، در جنوب شرقی افریقا که به راه دارچین یا ادویه شهرت یافته است،
تجارت چوبهای معطر و ادویه جریان داشت. طی دورههای بعد، با پیدایش کشتیهای بادبانی
و شناخت و استفاده از بادهای موسمی، رفت و آمد شتاب بیشتری یافت و این راه نیز رونق
فزونتری گرفت. کشتیهای بازرگانان از هند، اندونزی و چین به سوی غرب روانه شدند و
پس از گذر از تنگۀ مالاکا (در منابع اسلامی: مُلاقه یا سُلاهت)، واقع در میان حد
جنوبی شبهجزیرۀ مالایا و جزیرۀ سوماترا، و گذرگاه اصلی راه دریایی میان دریای چین
و اقیانوس هند، کالاهای خود را به غرب میرساندند. این تنگه گلوگاه اصلی تجارت
ادویه بود و شهرهای واقع در این مسیر از این راه ثروت و رونق بسیار یافتند (EI2,
VII/207).
از جمله مواد خوشبوکننده باید از عود، کندر و اسپند یاد کرد که بهویژه در آیینهای
دینی کاربرد بسیار داشت و ادویهجاتی چون فلوس، بادیان، میخک، گشنیز، پوست و دانۀ
جوز، دارچین، مُرّ مَکّی، و مهمتر از همه فلفل (دربارۀ همۀ این موارد، نک :
بیرونی، جم )، به سبب کاربردهای دارویی و غذایی بازار خوبی در غرب یافته بود (نک
: حسن، 67، 69، 104). سبکی و سهولت حمل ونقل، و همچنین ارزش بالا و تقاضای روزافزون
بازار برای اینگونه مواد رونق تجارت ادویه را در دورهای طولانی از تاریخ سبب شده
بود.
در روزگاران باستان استفاده از مواد خوشبوکننده برای معابد رواج بسیار داشت و
بهتدریج رسم خوشبو کردن به کاخهای شاهان و اعیاد و مراسم ملی و مذهبی و تشریفاتی
هم راه یافت(اقتداری، 198- 199). برای نمونه در باب استفادۀ شاهان هخامنشی از مواد
خوشبوکننده، ازجمله مادهای به نام لابوزُس1 (بریان، 1/467) و همچنین از آوردن نام
این گونه مواد در فهرست خراجها و هدایای رعایا به این شاهان و شاهان دورههای بعد
نیز اطلاعاتی در دست است. ساکنان شبهجزیرۀ عربستان همهساله مقدار 000،1
تالان(حدود30تن) کندر به دربار هخامنشی هدیه میدادند و آنتیوخوس سوم، پادشاه سلوکی
نیز همین مقدار کندر و 200 تالان(حدود 6 تن) مُر از آنان دریافت میکرد (همو،
1/604، 2/1204).
دورۀ پیش از میلاد: از وضعیت تجارت ادویه و راههای آن پیش از 2000قم اطلاع دقیقی
در دست نیست. ظاهراً از حدود سال2470قم مصریان در دریای سرخ رفت و آمد میکردند و
حدود سالهای 2341 تا 2181قم بارها از راه خشکی و دریا تا سرزمین پونت (شاید
سومالی، مقابل عربستان) پیش رفتند (حورانی، 6-7؛ نک : برن، 115).
بار دیگر فراعنۀ مصر در حدود سالهای 2000 تا 1800قم از راه دریا به پونت لشکر
کشیدند تا برای خدایان خود در درۀ نیل، بخور، ادویه و زر و سیم فراهم سازند. در
داستانی کهن که بدین رویداد اشاره دارد، از ماری یاد میشود که خود را شاه پونت، و
دارای ادویههای گوناگون افریقایی میخواند (حورانی، 6- 8؛ نیز نک : اقتداری،199).
پونت یکی از نقاط تأمین بازار مصرف بخور و عطریات آن روزگار بود که بیشتر از طریق
جادۀ موسوم به «جادۀ بخور» توزیع میشد (نک : دنبالۀ مقاله). پس از زوال قدرت
مصریان، فنیقیان بر دریاها مسلط شدند و تا مدتها تجارت ادویه را دردست داشتند
(حورانی، 8 ؛ اقتداری، همانجا).
در عهد عتیق (دوم تواریخ ایام، 9: 1، 9) چندین اشاره به تجارت ادویه دیده میشود که
از جملۀ آنها سفر مردان سلیمان به اوفیر(هند؟) استکه از دستاوردهای آن کالاهای
بسیار،ازجمله ادویۀ خوشبو و صمغ معطر را میتوان نام برد. در زمرۀ هدایای سبا برای
سلیمان هم از انواع ادویه و گیاهان معطری یاد شده است که این ملکه آنها را از
سرزمین خود به همراه آورد که در آن زمان از مراکز عمدۀ تجارت با شرق بود (همانجا؛
نیز اول پادشاهان، 10: 2).
در اوایل سدۀ 6قم هم مردمان بندر صور برای آوردن ادویه، مواد خوشبوکننده و بخورات
مورد استفادۀ معبد بزرگ یهودیان در اورشلیم، به سبا و کنه (ظاهراً در عمان و
حضرموت، نک : اقتداری، 200) سفر میکردند (دوم تواریخ ایام، 1:9، 2؛ حزقیال نبی،
22:27) که ظاهراً این رفت و آمدها از طریق خشکی صورت میگرفته است.
درواقع، عربستان از گذشتههای بسیار دور، به سبب دسترسی به افریقای شرقی از یک سو و
ایران از سوی دیگر، اهمیت تجارتی داشت. ارتباط با بینالنهرین از طریق راههای آبی
(خلیج فارس، دجله و فرات) و زمینی (از جمله راه موسوم به جادۀ بخور) نیز این اهمیت
را تشدید میکرد و در انتهای این مسیرها چندین کانون فرهنگ و تمدن، از جمله کشورهای
ایران و مصر قرار داشتند که بزرگترین بازارهای مصرف مواد خوشبوکننده و ادویهجات
به شمار میآمدند. با این همه، تا مدتها عربها به سبب موانع طبیعی از دستیابی به
بازار این مناطق محروم بودند و تنها پس از دسترسی به فنون ساخت کشتیهای نیرومند و
شناخت بادهای موسمی بود که این موانع برطرف شد (حورانی، 3-5).
هرودت (I/288) از سفر فنیقیان درپیرامون افریقا در 600 قم یاد میکند که برای
آگاهی از سرزمینهای گیاهان معطر و مراکز بخور و کندر و صمغ خوشبو صورت گرفته بود
(نیز نک: اقتداری، همانجا). طی همین دوران، در دورۀ داریوش، با حفر آبراه سوئز،
مدیترانه از راه دریای سرخ به خلیج فارس و شرق افریقا پیوست و تحولی در تجارت پدید
آمد (برن، همانجا).
با این همه، در برخی از روایتها آمده است که هزار سال پیش از آنکه یونانیان از حالت
بربریت بهدرآیند یا فنیقیها تجارت دریایی را آغاز کنند، تجارت در کرانههای خلیج
فارس رواج داشت و مردم این سامان، اغلب عرب و بهویژه از اسلاف فنیقیها، بازرگانانی
فعال بودند. اینان که از سرزمین ایلام برخاسته بودند، در جزایر بحرین اقامت گزیدند
و از آنجا در سراسر شبهجزیرۀ عربستان پراکنده شدند (حسن، 66-67).
شواهد فراوانی از توجه هخامنشیان به دریاهای جنوب سرزمینشان، و همچنین استفاده از
بندرگاهها و راههای تجارتی منتهی به آنها در دست است که نشان میدهد در آن زمان
مبادلات بازرگانی با هند از اهمیت بسیار برخوردار بوده است. ظاهراً حملونقل کالا
را تا دماغۀ ماکتا (رأسمسندم) دریانوردان هندی انجام میدادند (بریان، 2/1202).
نئارخوس، فرمانده ناوگان دریایی اسکندر گزارشهایی دربارۀ آبهای جنوب ایران و
بندرگاههای آنها به دست میدهد و ازجمله از رونق تجارت در دماغۀ ماکتا یاد میکند
که به گفتۀ وی، آشوریان دارچین و ادویههای دیگر را از آنجا وارد میکردند. وی از
روستایی در مصب فرات در منطقۀ بابل هم یاد میکند که بازرگانان کندر تولیدشده در
منطقۀ اطراف و عطریات دیگر عربستان را در آنجا گرد میآوردند (نک : همو، 2/ 1199).
آریان مورخ نیز در زمرۀ انگیزههای اسکندر برای لشکرکشی به شرق، دستیابی به آبهای
جنوبی ایران را یاد میکند که در واحههای سواحل آن «فلوس میروید و از درختان مر و
کندر به دست میآید و در بیشهها دارچین میبرند و ناردین از مرغزارها بهدست
میآید» (ص381-382؛ نیز نک : بریان، 2/1202-1203).
با اینهمه، ظاهراً پساز مرگ اسکندر و در دورۀ یونانیمآبی کاری در زمینۀ
استفاده از راههای ادویه صورت نگرفت و راه خشکی ادویه از کرانههای اقیانوس هند، به
دست بازرگانان اهل گِرهه و سبا (اولی در محل امروزین احساء در عربستان و دومی در
یمن) افتاد. از مدتها پیش از این، رشته جادههایی موسوم به جادۀ بخور شهرها و
بندرگاههایی از شبهجزیرۀ عربستان را به یکدیگر و به بازارها و نقاط بازرگانی تجاری
همسایه متصل میساخت(نک : مهران،133 بب). این جاده شَبوه(پایتخت حضرموت)،
تِمنَع(پایتخت دولت قتبان) و وادی خریب و مآرب (پایتخت سبا) را به هم متصل میساخت
و به قَرناوو در سرزمین مُعین و از آنجا بهنجرانمیرفت و در جهت شمال امتداد
مییافت (تقیزاده، 21). بدینترتیب، این راه از جنوب و غرب شبهجزیرۀ عربستان (از
عمان) آغاز میشد و از یک سو تا یمن ــ که بخورهای آن درمعابد یونانی مصرف بسیار
داشت(همو،20) ــ و از سوی دیگر تا غزه، در کنار دریای مدیترانه امتداد داشت (نک :
علی، 1/221).
در اوایل دورۀ اقتدار شاهان اشکانی (سالهای 140-130قم) دادوستد میان شرقوغرب ــ
که بیشتر از راههای زمینی صورت میگرفت ــ به انحصار ایشان درآمد. آنان اجازه
نمیدادند غربیان (رومیان و یونانیان) از راههای دریایی برای رقابت با راههای زمینی
استفاده کنند (نک : حورانی، 17 بب).
در گزارشی از آگاتارکیدس، کتابدار کتابخانۀ اسکندریه، از 113قم، دربارۀ انحصار
تجارت ادویه در دست اعراب (اعراب یمن) مطالبی دیدهمیشود.
دراینگزارشآمدهاستکهدر سبا انواع ادویه و مواد خوشبوکننده به دست میآید، از
جمله مر مکی، کندر، اسپند، دارچین و فلوس (نک : حسن، 67).
درگزارش آگاتارکیدس آمدهاست که اعراب سبا با کشتیهای بسیار بزرگ به سرزمینی که
مواد ادویهای و خوشبوکننده در آنجا تهیهمیشود، یعنیهند سفرمیکنند. ایشان
درآنجا کوچنشینی تأسیس کردهاند و ادویه را که در جای دیگری به دست نمیآید، وارد
میکنند (نک : تقیزاده، 19-20؛ حسن، 68). این امر اشاره به مسیر دریایی دریای سرخ
است که در اواسط سدۀ 1م کشف شد. پیش از آن، نه فقط بخور و دیگر محصولات بومی یمن،
بلکه ادویه و برخی کالاهای دیگر که از هند و از راه دریای عمان به عربستان میرسید،
همگی از راههای زمینی به سواحل مدیترانه و از آنجا به بازارهای مصرف در سوریه،
فلسطین، آسیای صغیر و یونان صادر میشد (تقیزاده، همانجا).
دورۀ پس از میلاد: در سراسر دوران تجارت ادویه از شرق به غرب، بخشی از ادویۀ مورد
نیاز از هند تأمین میشده است. در هند بندرهای اصلی بربریکوم (کراچی) و باری غزه
(بَهَروچ) در شمال، موزیریس (کرانگاتور) و نلسیندا (کویاتام) در جنوب غربی، کامارا،
پودوکا و سوپانما در جنوب شرقی، و گنگ در حاشیۀرودگنگ بودند. از موزیریس و نلسیندا
مقادیربسیارزیادی فلفل، ادویۀ تند، مروارید اعلا و پارچههای ابریشمی به دست میآمد
(حسن، 72-73).
در غرب، با دستیابی امپراتوری روم در 30قم، بر بندر اسکندریه ــ که در آن زمان از
بزرگترین بندرهای جهان، و مرکزانتقال ادویهبهمدیترانهوازآنجا
بهبازارهایغرببود ــ تلاش برای در دست گرفتن تجارت پرسود ادویه آغاز شد. در
18قم، نخستین کوشش برای بازپس گرفتن انحصار از دست اعراب سبا، از سوی آوگوستوس،
امپراتور روم آغاز شد(همو، 68). در 45م، هیپالوس دریانورد با کشف بادهای موسمی هند
به نخستین سفر تجارتی دست زد و کالاهای بسیار از جمله انواع ادویه، روغنهای
خوشبوکننده و به ویژه فلفل را با خود به روم آورد و بدینسان، وارد عرصۀ رقابت با
اعراب شد (همو، 69).
با این همه، در سدۀ 3م از جمله فعالترین بازرگانان مسیر راههای ادویه و راههای
فرعی مرتبط با آن، مردمان گرهه بودند. این بازرگانان با نواحی جنوبیعربستـان ــ که
خاستگـاه صمغ خوشبو بود ــ دادوستد داشتند و هم از راه دریا و هم ازخشکی با
سلوکیه (مرکز بازرگانی بینالنهرین، واقع در کنار دجله) تجارت میکردند و کشتیهای
دریاپیما میتوانستند تا این شهر پیش بروند (اقتداری، 201؛ حورانی، 16).
شواهدی بسیار از دریانوردی ایرانیان سدۀ5م (دورۀ ساسانی) و نقش آنان در تجارت میان
شرق و غرب در اقیانوس هند در دست است که این نقش با رانده شدن اعراب از خلیج فارس
بیشتر هم شد(حسن، 84- 88). طی همین سده،گزارشهای چینی از دادوستد دریایی میان چین و
هند و افریقای شرقی و سوریه خبر میدهند(حورانی،50). درسدۀ6م، سیلان انبارگاه
دادوستد دریایی میان چین و شرق بود. کشتیهای چینیان و دیگر مردمان شرق دور تا سیلان
میآمد؛ کالاهای اینان را بیشتر بازرگانانی ایرانی میخریدند و بهبندرهای ایران
انتقال میدادند. در اینزمان، دیگر از بازرگانان عرب خبری نبود (همو، 53).
در دورۀ ساسانیان از شهر هرمز در دهانۀ خلیج فارس و همچنین از بندرهای ابله (که
نزدیکترین بندر به تیسفون، پایتخت ساسانیان بود و فرجالهند نام گرفته بود) و
ریشهر کشتیهای مجللی راهی سند، ارهوتا، کالیانا، سیبور، و به ویژه به مراکز مهم
صادرات فلفل، به نامهای پارتی، مانگاروت، سالوپاتانا، نالوپاتانا و پودوپاتانا
میشدند و ازآنجا نیز به فاصلۀ 5 شبانهروز، به سیلدیبا یا همان سیلان، و گاه تا
چین میرفتند (حسن، 98،150؛ حورانی، 54).
در این دوران، انتقال کالا از بندرهای ایرانی به سوی غرب بیشتر در دست یونانیان و
حبشیان بود. این انتقال از راه دریای سرخ یا از طریق بیابانها صورت میگرفت و بندر
حمیری ادولیس مرکز دریافت و سپس انتقال کالاها به غرب، و بهویژه امپراتوری بیزانس
و کشورهای حوزۀ دریای هند بود (همو، 56).
در غرب نیز تا سدۀ 7م، بیزانس با در دست داشتن نواحی پیرامون مدیترانه و بهویژه
بندر مهم اسکندریه، تجارت ادویه را در انحصار گرفته بود، اما با از دست رفتن
ایالتهای شرقی این امپراتوری کنستانتینوپل (قسطنطنیه) مهمترین مرکز تجاری این کشور
شد («فرهنگ...1»، III/1937).
ایرانیان دورۀ خسرو انوشیروان (اواسط سدۀ 6م) هر چند جزیرۀ سیلان را در تصرف
نداشتند، در آنجا نقش مهمی ایفا میکردند و کشتیهای ایرانی از طریق این جزیره
کالاهای گوناگون و از جمله ادویهجات را به غرب میآورد (حسن، 91-92). همین
پادشاه از سوی دیگر، با تسلط بر یمن و ورودی دریای سرخ، دست رومیان را از تجارت
دریایی با شرق کوتاه کرد (وایتهاوس، 44 ff.) و در پی آن نیز یوستینیانوس مردمان
حبشه را به رقابت با ایران در کار تجارت ادویه برانگیخت (حورانی، 57- 58).
در باب نقش ایرانیان در انتقال ادویه از شرق به غرب، شواهد واژگانی نیز وجود دارد:
جزءنخستواژۀ دارچین ــ که در عربی دارصینی نامیده شده ــ یعنی «دار»، واژهای
فارسی است که درخت و چوب معنا میدهد و از این رو، این نام به معنای چوب چینی یا
چوبی است که از چین به دست میآید. واژۀ «جوز» (از گوز فارسی) در هند و خاور دور هم
به کار میرفت و نویسندگان عرب آن را «جوزبوا» گفتهاند. عوام فندق را «جوزیبندا»
یا جوزبندا، یعنی فندق بندا مینامیدند. جوزالهند یا جوز هندی هم نامی بود که به
نارگیل داده بودند. در تاریخهای سلسلههای چین، مربوط به اواخر سدۀ 4 تا سدۀ 7م،
تمامی محصولات هندوچین، سیلان، هندوستان، عربستان و ساحل شرقی افریقا را «کالاهای
پوـ سی» مینامیدند؛ «پوـ سی» نامی بود که چینیها برای پارس یا ایران به کار
میبردند و این نامگذاری از آن رو بود که بیشتر این کالاها از ایران یا بهواسطۀ
ایرانیان وارد چین میشد (حسن، 104).
در زمرۀ کالاهایی که چینیان از طریق ایرانیان با آنها آشنا شدهاند، انواع ادویه
نظیر کندر، زردچوبه، فلفل سیاه، فلفل سبز و ریشۀ جوز بوده است. بیشتر این محصولات
از هند و سرزمینهای جنوب شرقی آسیا میآمد و فقط برخی از آنها در عربستان یا
سرزمینهای واقع بر کرانههای خلیج فارس تولید میشد (همو، 109).
دورۀ اسلامی: در نخستین سدههای هجری کشتیها پس از بندرهای ایرانی به عمان، و از
آنجا به هندوستان میرفتند. آنها پس از یک ماه سفر بر روی آبها به خلیج بنگال و سپس
به کرانههای هند و از آنجا به سوی چین میرفتند و در بندر عمدۀ چین، موسوم به خان
فو لنگر میانداختند (همو، 152-154).
با این همه، در 878م در پی شورشی در چین، ارتباط مستقیم بازرگانان ایرانی و عرب با
این کشور قطع شد و آنان تا مالاکا پیشتر نمیرفتند و در اینجا کالاهای مورد نیاز
را از بازرگانان چینی میخریدند (اشتر، 147). ازحوالیسدۀ10م،تجارت مسلمانان که
بیشتردردستایرانیان بود، همچنان ادامهداشت و دوبندر اصلی دنیا، عدن و صحار ــ که
بیشترساکنانآنها ایرانی بودند و حتى در صحار به فارسی حرف میزدنـد ــ دروازههای
غرب بـرای
دادوستد کالا با شرق و به ویژه چین به شمار میآمدند. به این دو بندر که حاکم بر
بازرگانی دریای سرخ و خلیج فارس بودند، کالاهای بسیاری صادر میشد که از جملۀ آنها
انواع داروهای عطاری، انواع عطریات (حتى مشک)، زعفران و فلفل بود (حسن، 163-166).
در آغاز دوران اسلامی، بصره از مهمترین بندرهای منطقه به شمار میرفت، اما در
دوران خلفا این بندر از رونق افتاد و سیراف جای آن را گرفت. از این پس، میان سیراف
و بندرهای شمال غربی هند، و سیلان، سوماترا و جاوه رفت وآمدهای پیوستهای برقرار
بود. در منابع اینزمان، به مالابار ــ که پیشتر مرکز صدور فلفل به غرب بود ــ
اشارۀ کمتری دیده میشود (اشتر، 147-148). بدین سان، در قرن 4ق/10م، بندر سیراف در
خلیج فارس مرکز پخش انواع کالاها چون عود، عنبر، کافور، فلفل و دیگر مواد
خوشبوکننده شده بود که آنها را از چین و هند میآوردند و از آنجا به سراسر جهان
میبردند (اصطخری، 134؛ حدود العالم، 59 بب ؛ اشتر، همانجا؛ نیز نک : کلاویخو،
168).
از سوی دیگر، منابع چینی سدۀ 8ق/14م هم گزارشهایی دربارۀتجارت این کشور با غرب در
بر دارد. بر اساس این منابع، در این زمان کشتیهای تجارتی کالاهایی چون میخک و جوز
هندی را به سرزمین فرانکها (نواحی شرق مدیترانه) میبردند و در بازگشت کالاهایی از
جمله فلفل با خود به چین میآوردند؛ گو اینکه میان خلیج فارس و مدیترانه هم ارتباط
بازرگانی برقرار بوده است (نک: اشتر، 275). برخی از این ادویهجات نظیر زنجبیل و
دارچین، تا پیش از زمان مارکوپولو برای غرب ناشناخته بودند («کتاب...1»، II/49,
56).
این منابع از محل صدور برخی ادویهجات و مواد خوشبوکننده خبر میدهند، از جمله
میخک از ملوکه/ملوک (مجمع الجزایری در اقیانوس کبیر)، جوز هندی از مجمع الجزایر
باندا، مشک از مرز چین و تبت و دیگر نواحی مرکزی آسیا به بنادر چین، برمه و غرب
آسیا میآمد (کاوتس، 27). کندر نیز از جملهکالاهایی بوده است که در ساحل حضرموت
بهدست میآمد و بهسرزمینهایی چون هند و دیگر نقاط شرق آسیا صادر میشد، ضمن آنکه
از این کالا در زمرۀ خراجهای وارد شده به چین هم یاد شده است (همو، 24، 26، 70). گو
اینکه در همین زمان ابنبطوطه (2/72) میگوید که جزیرۀ جاوه کندر معروفی داشت و نیز
بعضی از عطریات و کافور و عود در آنجا بهدست میآمد. همین جهانگرد مغربی از شهر
کالکوت به عنوان یکی از بزرگترین بندرهای مالابار ــ که مرکز تجارت فلفل هم بوده
است ــ یاد میکند که اهالی چین، جاوه، سیلان، مالدیو، یمن و فارس بدانجا روی
میآوردند و بازرگانان مختلف در آن جمع میشدند (ابن بطوطه، 2/644، 652؛ رائین،
1/342).
براساس منابع چینی سدۀ 8ق/14م ظاهراً بازرگانان ابتدا میخکو ادویه و کالاهایدیگر
را از هند بههرمز میبردند(نیزنک : «کتاب»، I/60, 107؛ اشتر، 265) وسپس
بههندبازمیگشتند و در راه بازگشت به چین فلفل بار میزدند(کاوتس، 28). با این
همه، در اوایل سدۀ 15م برخی از این کالاها در زمرۀ خراجهایی بودند که از جزیرۀ هرمز
به چین میرسید، از جمله چوب صندل، بخور سو (نوعی عود هندی) و فلفل که البته برخی
از آنها محصول افریقا بودند (همو، 70). چینیها برخی از این مواد را برای خوشبوکردن
پارچههای تولیدی خود به کار میبردند (همو، 83). در چین از کافور و ادویه برای
نگهداری جنازه هم استفاده میشده است («کتاب»، I/205).
در غرب تا اواخر قرن 14م اسکندریه بازار اصلی حوزۀ مدیترانۀ شرقی بود، اما به واسطۀ
دوری جستن بازرگانان ایتالیایی از بندرهای مصری، قسطنطنیه همچنان مهمترین مرکز
تجارت ادویه به شمار میآمد («فرهنگ»، III/1938). این بازرگانان گاه مستقیماً با
بازارهای ایران، از جمله تبریز هم ارتباط برقرار میکردند (اشتر، 275). ادویهای که
به مدیترانه میرسید، معمولاً با کشتیهای ایتالیایی به ونیز یا جنوا حمل میشد و
سپس از راه رودخانه یا توسط کاروانهای زمینی به آلمان، و یا از راه دریا به فرانسه
و اسپانیا و دیگر نواحی اروپا میرسید(استراسمن،146)، گو اینکه میان بندر مارسی در
فرانسه با مصر هم ارتباط مستقیم تجارتی وجود داشت (اشتر،300).
در اواسط سدۀ 9ق/15م سود سرشاری که از این راه نصیب تاجران ایتالیایی میشد،
پرتغالیان را برانگیخت تا بیواسطه به بازارهای شرق آسیا دست یابند و آنان تا اوایل
سدۀ 16م، موفقیتهایی در این زمینه حاصل کردند (استراسمن، 146-147). با این همه، تا
این زمان هنوز عمدۀ تجارت ادویه در مسیرهای منتهی به خلیج فارس صورت میگرفت.
از 1032ق/1623م که بندرعباس نیز به جمع مراکز تجارتی خلیج فارس پیوست، تا یک سده
بعد، هلندیها در آنجا فعالیت داشتند (فلور، 44). در فهرست کالاهایی که در دورۀ شاه
عباس (سدۀ 11ق/17م) وارد هرمز میشد، نام مواد خوشبوکننده و ادویهجاتی چون میخک
و جوز هندی و پوست جوز و صندل آمده است (باستانیپاریزی، شم 51-52، ص 31).
1. The Book...
پس از آنکه حکومت ایران به دست افغانان افتاد، تجارت خلیج فارس دستخوش مشکلاتی شد،
اما افشاریان پس از در دست گرفتن قدرت، در سدۀ 12ق/ 18م تجارت ایران را رونقی
دوباره دادند (فلور، 44, 53). در این زمان نیز واردات بسیاری از کالاها به ایران ــ
ازجمله انواع ادویهجات ــ دردست هلندیان بود (همو، 59؛ تاورنیه، 683)؛ چنانکه
انواع ادویه و به ویژه فلفل را به مقادیر قابل توجهی وارد بندرهای ایرانی خلیج فارس
میکردند که بیگمان، بخش قابل ملاحظهای از آن از طریق راههای زمینی ایران به
سرزمینهای دیگر فرستاده میشد. این مجموعه شامل راههایمنشعب از بندرهایاصلی
راهدریایی ادویه بود که همگی به جادۀسراسری و مشهور ابریشم میپیوستند: راه گردنۀ
خیبر تا غزنه و کابل، راه بندر طیس (یا تیز) تا سیستان و فراه و هرات،راه بندر هرمز
در میناب وجیرفت و کرمان و یزد و بیهق، راه سیراف و لار و ابرقو و اصفهان، راه
بوشهر و کازرون و اصطخر (شیراز) و اصفهان و ری، راه بصره و بغداد و موصل
(باستانیپاریزی،شم 47- 48،ص197، نیز شم 49-50، ص 190).
مآخذ: ابنبطوطه، سفرنامه، ترجمۀ محمدعلی موحد، تهران 1361ش؛ استراسمن، پتی، «تأثیر
تجارت ادویه بر عصر اکتشافات»، ترجمۀ علی بحرانیپور، گزارش گفتوگو، تهران، 1383ش،
س 3، شم 9؛ اصطخری، ابراهیم، مسالک و ممالک، ترجمۀ کهن فارسی، به کوشش ایرج افشار،
تهران، 1368ش؛ اقتداری، احمد، «راه ادویه»، از دریای پارس تا دریای چین، تهران،
1364ش؛ باستانی پاریزی، محمد ابراهیم، « فلفل روسیاه راهنورد»، کلک، تهران، شم
47- 48، 1372ش، شم 49-50، 51-52، 1373ش؛ بریان، پیر، امپراتوری هخامنشی، ترجمۀ
ناهید فروغان، تهران، 1381ش؛ بیرونی، ابوریحان، صیدنه، ترجمۀ کهن از ابوبکر کاسانی،
به کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران، 1358ش؛ تاورنیه، سفرنامه، ترجمۀ ابوتراب
نوری، اصفهان، 1363ش؛ تقیزاده، حسن، تاریخ عربستان و قوم عرب در اوان ظهور اسلام و
قبل از آن، تهران، 1328-1329ش، قسمت 1 و 2؛ حدود العالم، به کوشش منوچهر ستوده،
تهران، 1340ش؛ حسن، هادی، تاریخ دریانوردی ایرانیان، ترجمۀ گیوآقاسی، تهران، 1355ش؛
حورانی، ج.ف.، دریانوردی عرب در دریای هند در روزگار باستان و در نخستین سدههای
میانه، ترجمۀ محمد مقدم، تهران، 1338ش؛ رائین، اسماعیل، دریانوردی ایرانیان، تهران،
1356ش؛ علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت، 1976م؛ کاوتس، رالف و
رودیش پتاک، هرمز در منابع دورههای یوآن و مینگ، ترجمۀ مهرداد وحدتی، تهران،
1383ش؛ عهد عتیق؛کلاویخو، سفرنامه، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران، 1337ش؛ مهران، محمد
بیومی، دراسات فی تاریخ العرب القدیم، اسکندریه، 1989م؛ نیز:
Arrian, The Campaigns of Alexander, tr. A. De Sélincourt, 1971; Ashtor, E., A
Social and Economic History of the Near East in Middle Age, London, 1976; The
Book of Ser Marco Polo, tr. S. H. Yule, New York, 1926; Burn, A.B., Persia and
the Greeks, London, 1926; EI2; Floor, W., »Dutch Trade in Afsharid Persia«,
Studia Iranica, 2005, vol. XXXIV; Herodotus, The History, tr. J.E. Powell,
Oxford, 1949; The Oxford Dictionary of Byzantium, NewYork/Oxford, 1991;
Whitehouse, D. and A.Williamson, »Sassanian Maritime Trade«, Iran, 1973, vol.
XI.
عسکر بهرامی